نوع مقاله: مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 (مسوول مکاتبات): دانشیار گروه اقتصاد، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.
2 دکتری گروه اقتصاد، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.
3 کارشناسی ارشد ،گروه اقتصاد، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
علوم و تکنولوژی محیط زیست، دوره هجدهم، ویژه نامه شماره3، زمستان 1395
بررسی تأثیر متغیرهای جمعیتی بر کیفیت محیط زیست بر مبنای مدل STIRPAT
سید کمال صادقی [1]*
سکینه سجودی [2]
فهیمه احمدزاده دلجوان[3]
تاریخ دریافت: 31/02/1393 |
تاریخ پذیرش:24/05/1394 |
چکیده
زمینه و هدف: اندازه و ترکیب جمعیت از مهمترین متغیرهای تأثیرگذار بر کیفیت محیط زیست میباشند. مطالعات تجربی در مورد تأثیر عوامل جمعیتی بر انتشار آلودگی نتایج بسیار متفاوتی داشته است. شناسایی و تعیین چگونگی و میزان تأثیر این متغیرها بر کیفیت محیط زیست میتواند در اتخاذ سیاستها و تدوین مقررات زیست محیطی نقش بهسزایی داشته باشد.
روش بررسی: در مطالعه حاضر با بهکارگیری تجزیه و تحلیل اقتصاد سنجی و با استفاده از مدل STIRPAT و دادههای مربوط به انتشار دی اکسید کربن در میان کشورهای گروه دی هشت از سال 1995 تا 2010، به بررسی تأثیر متغیرهای جمعیتی نظیر اندازه جمعیت، سن جمعیت، تمرکز جمعیت و شهرنشینی و نیز تأثیر تولید ناخالص داخلی (GDP) بر انتشار گاز دیاکسیدکربن پرداخته شده است.
یافتهها: نتایج حاکی از آن است که اندازه جمعیت و تمرکز جمعیت، تأثیر معنیداری بر انتشار گازهای گلخانهای ندارند. از طرفی سن جمعیت بین 15 تا 64 سال، شهرنشینی و درآمد سرانه واقعی به ترتیب بیشترین تأثیر را در انتشار سرانه دیاکسید کربن در بین کشورهای عضو گروه دی هشت از خود نشان میدهند.
نتیجه گیری: کشش بالای انتشار آلایندهها نسبت به دوره سنی 15 تا 64 سال در جامعه ما از اهمیت بالایی برخوردار است، چرا که توزیع سنی جمعیت در این بازه سنی متراکم شده است. از آنجایی که این دوره سنی سهم بالایی در تولید و رشد اقتصادی و مصرف انرژی دارد، تأثیر بالایی نیز در انتشار CO2 خواهد داشت. بنابراین باید از طریق اقداماتی نظیر آموزشهای فرهنگی حفظ محیطزیست و افزایش راندمان مصرف انرژی، تخریب محیطزیست توسط مصرفکنندگان را به کمترین حد کاهش داد.
واژههای کلیدی: محیطزیست، دیاکسیدکربن، اندازه جمعیت، ترکیب جمعیت، مدل STIRPAT.
|
Investigating the Effect of Demographic Variables on Environment Quality Based on STIRPAT Model
Seyed Kamal Sadeghi[4]*
sadeghiseyedkamal@gmail.com
Sakineh Sojoodi[5]
Fahimeh Ahmadzadeh Deljavan[6]
Abstract
Background and Objective: Population size and composition are the most important factors affecting the quality of the environment. Empirical studies of the impact of demographic factors on pollution emissions have very different results. Identifying the impact of these variables on the quality of environment, can play a significant role in formulation and adoption of policies and environmental regulations.
Method: Using econometric analysis, STRIPAT model and carbon dioxide emissions data among the D8 group from 1995 to 2010, the impact of demographic variables such as population size, age of population, urbanization and concentration of population and also the impact of Gross Domestic Product (GDP) on carbon dioxide emissions have been examined in this study.
Results: The results indicate that the population size and concentration of population, have no significant effect on greenhouse gas emissions. On the other hand, the population aged between 15 to 64 years, urbanization, and per capita real income, respectively indicating the greatest impact on carbon dioxide emissions among D8member states.
Conclusion:High rate of emissions related to the population raging from 15 to 64 years old in our society is important, because age distribution of the population in this age range has become more concenterated. Since this age range has a high proportion of production, economic growth and energy consumption, it has a high impact on CO2 emissions. Therefore, the environmental damage by users should be reduced to the lowest level through some measurments such as cultural environmental training and energy efficiency increase.
Keywords: Environment, Carbon Dioxide, Population Size, Population Composition, STIRPAT Model.
مقدمه
در طول 200 سال گذشته، جمعیت جهان، درآمد جهانی (تولید ناخالص داخلی[7]) و انتشار کربن به ترتیب 6، 70 و 20 برابر شده است (1).
نگاهی اجمالی به فرآیند توسعه در اغلب کشورهای توسعه یافته نشان میدهد که تا چند دهه اخیر، بخش صنعت بیشترین سهم را در انتشار کربن داشته است. با این حال، اطلاعات آماری اخیر نشان میدهد که از سال 1990 مصرف انرژی توسط بخش خانگی در برخی از کشورهای توسعه یافته منجر به انتشار کربن بیشتری نسبت به بخشهای صنعتی شده است (2).
این امر باعث توجه مطالعات متعدد به اثرات رشد جمعیت و مصرف انرژی بخش خانگی بر انتشار کربن شده است (3-5).
شناسایی رابطه بین جمعیت و محیط زیست در درجه اول به دلیل گستردگی اثرات جمعیت بر محیط زیست از اهمیت بالایی برخوردار است. این اثرات معمولاً به صورت غیرمستقیم و از طریق متغیرهای متعدد همچون مصرف، تولید، فنآوری و تجارت، است. از طرفی به دلیل تغییر مداوم ویژگیهای جمعیتی از جمله اندازه جمعیت، ساختار سنی جمعیت و توزیع جمعیت، مطالعه اثرات این متغیرها بر محیطزیست در برنامهریزیهای سیاستی میتواند دارای اهمیت بالایی باشد.
با وجود اینکه رشد جمعیت در کنار تغییر در الگوی مصرف و شیوههای تولید و افزایش حجم فعالیتهای اقتصادی از جمله عوامل اصلی افزایش انتشار گازهای گلخانهای شناخته شده و سهم بالایی از افزایش میانگین دمای زمین را به خود اختصاص داده است، در مطالعات داخلی، بیشتر تأثیر عواملی مانند مصرف انرژی در حوزه مطالعات محیط زیست وارد شده و توجه کمی به تأثیر متغیرهای جمعیتی شده است. بنابراین، این مطالعه در نظر دارد به بررسی تأثیر عواملی مانند مقیاس جمعیت و ساختار جمعیت بر انتشار گاز دی اکسید کربن و در نتیجه کیفیت محیط زیست بپردازد. سازماندهی این مطالعه بدین ترتیب است که بخش دوم و سوم، به اختصار مبانی نظری و پیشیینه تحقیق را معرفی میکند، بخش چهارم، روششناسی تحقیق را ارایه میدهد، بخش پنجم، نتایج تجربی را عرضه میکند و بخش ششم، به نتیجهگیری و پیشنهادات خواهد پرداخت.
مبانی نظری
محیط زیست از جمله عوامل موثر در سیر تکامل و روند توسعه جوامع به شمار میرود. از این رو ارتباط متقابل محیط زیست با عوامل مختلف مورد توجه بوده و در ادبیات اقتصادی نیز وارد شده است. عملاً منشأ اقتصاد زیست محیطی سال ۱۹۶۰ میباشد، یعنی در زمان شروع اولین موج مدرن تفکر» سبز« و برداشتهای سیاسی در کشورهای پیشرفته که به محیط زیست گرایی (او ریوردان، ۱۹۸۳) معروف است. بدون تردید شالوده اقتصاد زیست محیطی در طول دهه ۱۹۶۰ استوار گردیده و مطالعات گستردهای را در بررسی عوامل مؤثر بر کیفیت محیطزیست به انجام رسانده است (6). از جمله این مطالعات میتوان به فرضیه زیستمحیطی کوزنتس (EKC[8]) مبنی بر وجود رابطه میان رشد اقتصادی و تخریب محیط زیست اشاره نمود. مطالعات نشان داد رابطهای به صورت U معکوس میان این دو متغیر برقرار است. مطالعات بعدی در ارتباط با اقتصاد محیطزیست نشان میدهد که علاوه بر رشد اقتصادی، اندازه، ترکیب سنی و تراکم جمعیت نیز میتوانند از مهمترین متغیرهای تأثیرگذار بر کیفیت محیطزیست باشند. در این قسمت به سازوکارهای اثرگذاری چهار متغیر اندازه جمعیت، ساختار سنی، شهرنشینی و تراکم جمعیت بر انتشار گازهای گلخانهای پرداخته میشود.
الف- اندازه جمعیت و محیط زیست: برای اولین بار اوتیس دانکن[9] (1959) چگونگی تأثیر متغیر اندازه جمعیت (P) را در کنار متغیرهایی چون سازمان (O) و تکنولوژی (T) بر محیط زیست (E) مورد بررسی قرار داد. این الگو POET نامیده شد و به عنوان بهترین سیستم کلان زیست محیطی شناخته و در دهههای اخیر به طور گسترده به کار رفت. فرمول POET به عنوان اولین مدل در فرموله کردن احتمال یک متغیر محیطی به عنوان یک متغیر پاسخ مطرح شده است. این الگو محیط زیست را قادر میسازد تا به عنوان یک متغیر وابسته نسبت به ویژگیهای دموگرافیکی و پیامدهای اقتصادی مورد ارزیابی قرار گیرد. بعدها تاثیر اندازه جمعیت بر محیط زیست در مدل IPAT مورد تأکید بیشتری قرار گرفت. این مدل به بررسی روابط متغیرهای اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی پرداخته و در سال 1970 توسط ارلیک و هولدرن[10] ارایه شد. در این مدل اندازه جمعیت (P) در کنار وفور یا ثروت (A) و فنآوری (T) عوامل اصلی موثر بر زیست محیط انسانی (I) میباشند. در این مدل، جمعیت بر مبنای کل تعداد افراد در یک منطقه تعیین شده و این عامل به عنوان نیروی محرکه تأثیرات منفی زیست محیطی مطرح میشود. از طرفی تولید ناخالص داخلی (GDP) به عنوان شاخص رفاه و وفور نیز تأثیر منفی بر محیط زیست دارد (7). کومونر[11] (1972) بیان میکند که تکنولوژی (T)، مهمترین عامل در اثرات منفی زیست محیطی است اما میتواند به عنوان یک ابزار مفید برای محیط زیست نیز مورد استفاده قرار گیرد. این نظریه دیدگاه خوشبینانهای را از فنآوری در معادله IPAT مطرح کرد. در این نگرش فنآوری به عنوان عاملی جبرانی برای کاهش اثرات منفی زیست محیطی (از لحاظ نظری) افزایش در جمعیت و یا در وفور نعمت مطرح میشود. توانایی IPAT در این است که عوامل اصلی تغییرات زیست محیطی را مشخص کرده و نیز رابطه بین عوامل و اثرات متغیرها را شناسایی میکند. علاوه بر این IPAT نشان میدهد که عوامل اصلی اثرات زیست محیطی وابسته به هم بوده و تنها یک عامل نمیتواند به تنهایی تعیین کننده اثرات زیست محیطی باشد (8). این معادله توسط شولز[12] (2006) توسعه داده شده و در سراسر جهان به منظور بررسی انتشار گازهای گلخانهای CO2 استفاده شده است. معادله IPAT معمولا با کاربرد P، A و T به صورت زیر نوشته میشود (9):
انتشار گازهای گلخانهای= (جمعیت)*(GDP سرانه)*(CO2 منتشر شده از هر واحد GDP)
بیردسال[13](1992) دو سازوکار برای تأثیر رشد جمعیت کشورهای در حال توسعه بر انتشار گازهای گلخانهای معرفی نموده است. سازوکار اول مربوط به تأثیر رشد جمعیت بر مصرف سوختهای فسیلی است که ناشی از افزایش تقاضای انرژی برای تولید برق، صنعت و حمل و نقل میباشد. سازوکار دوم اثر افزایش جمعیت بر انتشار گازهای گلخانهای از طریق جنگل زدایی است (10).
هولدرن[14](1991) بیان مینماید که با افزایش جمعیت و در نتیجه رشد تقاضای انرژی، مواد معدنی و سوختها با کیفیت پایینتر نیز مورد مصرف قرار خواهد گرفت که این امر موجب تشدید انتشار آلودگی خواهد شد. همچنین افزایش جمعیت و پراکندگی آن، تقاضایی را برای خدمات انرژی بر ایجاد میکند که در جامعهای با جمعیت کم چنین تقاضایی به وجود نخواهد آمد (11).
ب- ساختار سنی جمعیت و محیط زیست: با این فرض که یک فرد رفتار مشابهی را در تولید و مصرف از خود نشان میدهد، در میان تمام مدلهای اقلیمی تقریبا اندازه جمعیت به عنوان تنها متغیر دموگرافیکی مورد توجه قرار گرفته است. اما این فرض ممکن است نادرست و گمراه کننده باشد. از این رو توجه بیشتر به متغیر ساختار جمعیت در بررسی اثر جمعیت بر انتشار کربن لازم است. به عبارت دیگر، علاوه بر تأثیر اندازه جمعیت بر محیط زیست، ترکیب جمعیت نیز میتواند در حفظ یا تخریب محیطزیست تأثیرگذار باشد. جیانگ و هاردی (2009)، معتقدند که الگوی مصرف و تولید بین گروههای سنی مختلف از مردم متفاوت است.
سن بالاتر و طول عمر بیشتر قادر است از چند کانال بر انتشار گازهای گلخانهای اثر گذار باشد. کانال اصلی عبارت از وابستگی سرانه فعالیتهای اقتصادی به ساختار سنی است، به طوری که میتوان بیان کرد هر چه تعداد کمتری از جمعیت در سن فعالیت باشند، درآمد سرانه کاهش یافته و همین امر میتواند انتشار گازهای گلخانهای را تحت تأثیر قرار دهد (12).
کانال دیگر، تأثیری است که ساختار سنی جمعیت میتواند از طریق تغییر در الگوی مصرف و تولید داشته باشد. در بخش تولید تغییرات ترکیب سنی جمعیت منجر به تغییر در الگوی تقاضا شده و از این طریق ترکیب تولید را به نفع تولیدات صنعتی و یا برعکس تغییر داده و در نهایت انتشار آلودگی را تحت تأثیر قرار میدهد. در بخش مصرف چند دلیل بر وجود ارتباط بین ترکیب سنی و تولید دی اکسید کربن وجود دارد. به طور استقرایی میتوان استدلال کرد که کودکان تأثیر زیادی در انتشار گازهای گلخانهای ندارند و یک کودک مقدار نسبتاً کمی را به استفاده از انرژیهای خانگی (گرمایش، خنک کننده، روشنایی و پخت و پز) میافزاید. در مقابل، افراد بالای 65 سال که نسبت به افراد با سنین پایینتر به احتمال زیاد، بیشتر به تنهایی زندگی میکنند، فضای بیشتری را به ازای هر نفر اشغال کرده، از این رو استفاده غیر موثرتری را از انرژی خواهند داشت و در نهایت موجب انتشار بیشتر گازهای گلخانهای خواهند شد (13).
ج- شهرنشینی و محیط زیست: شهر نشینی به عنوان یکی از خصوصیات جمعیتشناختی و موثر در کیفیت محیط زیست توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است. زیرا این مسأله بر مقیاس مصارف خانگی و ساختار مصرف افراد اثر میگذارد. شهر نشینی به سه طریق روی انتشار کربن تاثیر گذار است:
اول: تغییر الگوی مصرف و در نتیجه تغییر ترکیب تولید که باعث افزایش مصرف انرژی در بخش تولید و خانگی میشود.
دوم: الزامات مورد نیاز برای خانههای مسکونی و زیر ساختها که همراه با رشد شهرنشینی گستردهتر میشود. افزایش تقاضا برای مصالح ساختمانی(به خصوص محصولات سیمان) که از منابع مهم انتشار کربن به حساب میآیند، به تخریب بیشتر محیطزیست منجر میشود.
سوم: تبدیل چراگاهها و جنگلها به مناطق مسکونی است که همین امر موجب ازدیاد انتشار گازهای گلخانهای خواهد شد(14).
د- تراکم جمعیت و محیط زیست: در حوزه جمعیت و محیط زیست، جمعیت شناسان و دیگر دانشمندان علوم اجتماعی به دنبال درک روابط میان متغیرهای جمعیتی (از جمله اندازه جمعیت، رشد، تراکم، ترکیب سنی، جنس، شهر نشینی و...) و تغییرات زیست محیطی بودهاند. هر یک از این نظریات منجر به نتیجهگیری و سیاستگذاری کاملاً متفاوتی شده و توصیههای مختلفی را اعلام مینماید. میتوان بیان کرد بحث برانگیزترین نظریه در ادبیات جمعیت و محیط زیست مربوط به فرضیه معروف مالتوس[15] (1798) میباشد. او معتقد بود جمعیت به حالت تصاعد هندسی و منابع غذایی به حالت تصاعد حسابی رشد میکنند. این عامل منجر به تراکم بیشتر جمعیت نسبت به منابع شده و باعث استفاده فزاینده از طبیعت و در نتیجه تخریب محیط زیست خواهد شد. واکنشها به این نظریه بعد از گذشت 200 سال از نخستین انتشار آن هنوز هم به حالت جدی وجود دارد. طرفداران مالتوس (نئو مالتوسینیسم[16]) معتقدند که جمعیت انسانها به دلیل تمایل در افزایش نمایی در اثر باروری بدون کنترل، منابع زمین را با فاجعه زیست محیطی مواجه خواهد کرد. این نظریه الگویی مسلط در زمینه جمعیت و محیط زیست بوده است. اما بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی، این نظریه را بر خلاف اصول بیولوژیکی-زیست محیطی دانسته و آن را رد میکنند و معتقدند انسانها با استفاده از پیشرفتهای تکنولوژیکی و فنآوری کارآمدتر قادر هستند به طور بهینه از ظرفیتهای موجود استفاده کرده و در نتیجه مانع از تخریب فزاینده محیط زیست شود. در این میان میتوان به فرضیه باسروپین[17] که توسط استر باسروپ[18] بنا شده است، اشاره کرد. این فرضیه بیان میکند که تولید محصولات کشاورزی با رشد جمعیت و در نتیجه تراکم بیشتر، از طریق شدت بخشیدن به تولید، افزایش مییابد که این فرآیند از طریق ورود نیروی کار و سرمایه بیشتر صورت میگیرد. در این نظریه بر خلاف مالتوس فنآوری به عنوان عاملی درون زا در شرایط جمعیت و منابع طبیعی لحاظ شده و معتقد است که با تراکم جمعیت و بروز ایدهها و تکنولوژیهای جدید میتواند اثرات مخرب را از بین برده و تأثیر مثبتی بر محیط زیست داشته باشد (15).
نظریه کورنوکوپین[19] که مورد حمایت بعضی از اقتصاددانان نئوکلاسیک میباشد، به طور کاملاً آشکاری در تقابل با نئو مالتوسینیسم، قرار گرفته است، زیرا آنها فرض میکنند که نبوغ انسان (از طریق افزایش عرضه افراد خلاق در جامعه) و جایگزینی در بازار (به عنوان منابع خاص کمیاب) از بحران کمبود منابع در آینده جلوگیری خواهد کرد. در این خط تفکر، شکست بازار و فناوریهای نامناسب نسبت به اندازه و تراکم جمعیت عامل اصلی در تخریب محیط زیست تلقی خواهد شد و منابع طبیعی میتواند با ابزار ساخته شده توسط انسان جایگزین شود (همان).
پیشینه تحقیق
این بخش به مرور اجمالی مطالعات تجربی انجام گرفته در خصوص تأثیر عوامل جمعیت شناختی بر محیط زیست اختصاص دارد. از میان مطالعات فراوان میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
کناپ و موکرجی[20](1996) رابطه علی بین رشد جمعیت جهان و انتشار گازهای گلخانهای را با استفاده از آزمون علیت گرنجر[21] در بین سالهای 1880 تا 1989 مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد هیچ رابطه تعادلی بلند مدت بین این دو متغیر وجود نداشته اما رابطه کوتاه مدت بین CO2 و رشد جمعیت برقرار است (16).
شی[22] (2003)، به بررسی مدل IPAT[23] بر اساس دادههای سالیانه 93 کشور مختلف در دوره 1975-1996 پرداخته و نشان داده است که تأثیر تغییرات جمعیت در انتشار CO2 به طور قابل ملاحظهای در کشورهای در حال توسعه بزرگتر از کشورهای توسعه یافته است. همچنین در این مطالعه مشخص شد که کشش انتشار گازهای گلخانهای نسبت به تغییر جمعیت جهان 42/1 میباشد (17).
دالتون و همکاران[24] (2008)، به منظور برآورد و مقایسه اثرات سن جمعیت و تغییرات تکنولوژی بر مصرف انرژی و انتشار گازهای گلخانهای، ساختار سنی جمعت را در یک مدل رشد اقتصادی– انرژی با مجموعهای متعدد از خانوارهای ناهمگن وارد کردند. نتایج این مطالعه نشان میدهد که بالا رفتن سن جمعیت میتواند در بلند مدت تا 40 درصد انتشارگازهای گلخانهای را کاهش دهد (18).
سترتویت[25] (2009)، سطح انتشارCO2 را در کشورهای مختلف برای دوره 1980-1950 و 2005-1980 مورد بررسی قرار داده است. نتایج این مطالعه نشان میدهد که رابطه ضعیفی بین رشد سریع جمعیت و افزایش انتشار CO2 وجود دارد و حتی کشورهایی با انتشار سرانه بسیار پایین از CO2 دارای مقدار رشد بالایی در جمعیت بودهاند (19).
پومان وانگ و همکاران[26] (2010)، در نمونهای شامل 99 کشور اثرات شهر نشینی را بر مصرف انرژی و انتشار گازهای گلخانهای مورد بررسی قرار دادند. در این مطالعه نویسندگان مرحل مختلف توسعه را با استفاده از مدل STIRPAT و دادههای متوازن تابلویی در دوره 1975-2005 بررسی کردند. نتایج نشان میدهد که تأثیر شهر نشینی بر انتشار کربن در همه گروههای درآمدی مثبت است. اما این اثر در گروه با درآمد متوسط بارزتر از سایر گروههاست (20).
کین و زیس[27](2012)، با استفاده از مدل(STIRPAT) به بررسی اثرات اندازه جمعیت، ساختار جمعیت و سطح مصرف بر انتشار گازهای گلخانهای از سالهای 1978 تا 2007 پرداختند. نتایج حاکی از آن است که تغییرات در سطح مصرف و ساختار جمعیت از جمله عوامل تاثیر گذار بر سطح انتشار گازهای گلخانهای بوده و اندازه جمعیت تأثیری در گسترش انتشار آلایندهها نداشته است (21).
در میان مطالعات داخلی متغیر شهرنشینی مورد توجه محققان بوده است. بهبودی و همکاران (1388)، با استفاده از مدل VAR به بررسی رابطه مصرف انرژی، رشد اقتصادی، جمعیت شهرنشین، آزاد