نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشجوی کارشناسی ارشد محیطزیست، دانشکده منابعطبیعی و علوم زمین، دانشگاه کاشان. کاشان- ایران.
2 استادیار گروه محیطزیست، دانشکده منابعطبیعی و علوم زمین، دانشگاه کاشان. کاشان- ایران * (مسوول مکاتبات).
چکیده
کلیدواژهها
علوم و تکنولوژی محیط زیست، دورههجدهم، شماره یک، بهار 96
مقایسه روشهای درونیابی مکانی جهت پهنهبندی غلظت فلزات سنگین در خاک سطحی شهرستان آران و بیدگل
یونس سیفی[1]
روح اله میرزایی[2]*
تاریخ دریافت:7/9/94 |
تاریخ پذیرش:14/11/94 |
چکیده
زمینه و هدف: انتخاب روش درونیابی مناسب فاکتور مهمی در تحلیل سطح است و تحلیلی سخت در تحلیل زمینآماری محســوب میشود چون روشهای مختلف درونیابی میتواند منجر به نتایج نهایی مختلف شود. از این رو، هدف این پژوهش، بررسی کارایی روشهای مختلف درونیابی در تعیین الگوی مکانی غلظت کادمیوم، روی و مس در خاک سطحی است.
روش بررسی: در مجموع 135 نمونه خاک سطحی از شهرستان آران و بیدگل جمعآوری شد و غلظت کادمیوم، روی و مس در نمونهها تعیین گردید؛ سپس با استفاده از روشهای مختلف درونیابی شامل کریجینگ معمولی، کوکریجینگ، وزندهی معکوس فاصله، چند جملهای موضعی و توابع پایه شعاعی، تغییرات مکانی غلظت عناصر در خاک سطحی شهرستان آران و بیدگل ارزیابی شد. ارزیابی متقابل و آمارههای MSE، MBE،RMSE ، NSE و PBIAS به منظور صحتسنجی روشها استفاده شد.
یافتهها: طبق نتایج ارزیابی متقابل روش کریجینگ معمولی (مدل کروی) دارای بهترین کارایی برای برآورد غلظت کادمیوم و مس و روش کریجینگ معمولی (مدل نمایی) دارای بهترین کارایی برای برآورد غلظت روی در خاک این منطقه بود. همچنین با افزایش توان وزندهی در روش چند جملهای موضعی (LPI)، برای عناصر کادمیوم و مس، صحت درونیابی افزایش و برای عنصر روی، صحت درونیابی کاهش یافت؛ در حالیکه با افزایش توان وزندهی در روش وزندهی معکوس فاصله [3](IDW)، صحت درونیابی برای عناصر کادمیوم و روی کاهش و برای عنصر مس افزایش یافت.
بحث و نتیجه گیری: اگرچه تمام روش های آزموده شده دارای صحت پیش بینی غلظت میانگین فلزات بودند اما با توجه به شاخص های ارزیابی متقابل، روش کریجینگ عملکرد بهتری نسبت به سایر روش ها داشت.
واژههای کلیدی: درونیابی مکانی، زمینآمار، آلودگی خاک، فلزات سنگین، آران و بیدگل.
|
Comparison of Spatial Interpolation Methods to Mapp Heavy Metals Concentrations in Surface Soil of Aran-O-Bidgol City
Younes seifi[4]
Rouhollah Mirzaei[5]
Abstract
Background and Objective: Selecting a suitable interpolation method is a main factor of surface analysis and it is a difficult task in geostatistical analysis since different methods of interpolation can result in different surfaces and ultimately different results. Hence, the aim of this study is to evaluate the performance of different interpolation methods in determining the spatial concentration of Cd, Zn and Cu in the Surface soil of Aran-O-Bidgol City.
Method: A total of 135 surface soil (0-20 cm) samples were collected in the study area and the soil heavy metals concentrations were determined. The spatial distribution of heavy metals concentration in Surface Soil of Aran-O-Bidgol was evaluated using different interpolation methods including ordinary Kriging, CoKriging, Inverse Distance Weighting, Local Polynomials and Radial Basis Function. Cross validation and MSE, MBE, RMSE, NSE, PBIAS were applied to estimate their accuracy.
Findings: According to the results Ordinary Kriging (spherical model) had the best efficiency for estimating Cd and Cu concentrations and Ordinary Kriging (exponential model) had the best efficiency for estimating distribution pattern of Zn concentration in the soil of this region. The weight parameter has a significant influence on the accuracy of interpolation. The higher the order of local polynomial, the larger the accuracy of cross validation, whereas, the greater the weighting power of IDW for Cd and Zn, the greater error and larger accuracy of the interpolation will be for Cu.
Discussion and Conclusion: Although all of the considered interpolation methods had a high prediction accuracy of the mean content for soil heavy metals, but taking all cross validation indicators into consideration, Ordinary Kriging (OK) method shows a generally better performance than other methods.
Keywords: Spatial Interpolation, Geostatistics, Soil Pollution, Heavy Metals, Aran-O-Bidgos
مقدمه
الگوی مکانی متغیرهای محیطی به طور فزایندهای در مدیریت و علوم محیطزیست مورد نیاز است. این اطلاعات معمولاً به آسانی در دسترس نیستند و دستیابی به آنها مخصوصأ در مناطق کوهستانی یا مناطق دریایی عمیق بسیار سخت و هزینهبر است. توزیع مکانی متغیرهای محیطی اغلب از طریق منابع نقطهای اندازهگیری میشود. با این حال، مدیران محیطزیستی برای تصمیمگیری موثر و مطمئن، به دادههای مکانی پیوسته از سراسر ناحیه مورد نظر نیاز دارند. بنابراین روشهای درونیابی مکانی، برای تخمین متغیرهای محیطی در مکانهای نمونهبرداری نشده به ابزاری ضروری تبدیل شدهاند. خصوصیات خاک از نقطهای به نقطه دیگر دارای تغییرات مکانی هستند و این تغییرات ممکن است به شکل ذاتی (تفاوت در مواد مادری) و یا غیر ذاتی (تفاوت در مدیریت منابع خاکی) روی دهد (1). دانستن خصوصیات خاک، به ویژه خصوصیاتی که از نظر تولید کشاورزی و مسائل اقتصادی مهم هستند، دارای اهمیت بسیار است (2). با توجه به انباشت مستمر فلزات سنگین در خاک، بررسی توزیع غلظت عناصر سنگین جهت پایش آلودگی خاک و حفظ کیفیت محیطزیست ضروری است. تغییرپذیری خصوصیات خاک با این فرض که توزیع خصوصیات خاک در عرصه به صورت تصادفی است، اغلب توسط روشهای آماری کلاسیک بیان میشود. در این روشها نتایج به دست آمده از اندازهگیری نمونهها، مستقل از موقعیت فضایی آنها مورد بررسی قرار میگیرد. بنابراین مقدار یک کمیت در یک نمونه هیچگونه اطلاعاتی درباره مقدار همان کمیت در نمونههای دیگر به فواصل مختلف ارائه نمیکند. در روشهای زمینآمار میتوان بین مقادیر یک کمیت در جامعه نمونهها و فاصله و جهت قرار گرفتن نمونهها نسبت به یکدیگر ارتباط برقرار کرد. بنابراین در این روش ابتدا به بررسی وجود یا عدم وجود ساختار مکانی بین دادهها پرداخته میشود و در صورت وجود ساختار مکانی، تحلیل دادهها انجام میشود (3). انتخاب یک روش درونیابی مناسب برای دادهها آسان نیست و برای رسیدن به سطح پیوسته، هنوز روش جامعی وجود ندارد و روشهای درونیابی مکانی در حال تکامل هستند و نمیتوان یک روش را برای هر منظور و هر منطقه تجویز کرد، چون عوامل مختلفی مانند: طراحی نمونهبرداری و توزیع فضایی نمونهها، ماهیت و کیفیت دادهها، ارتباط بین متغیرهای اولیه و ثانویه، ارتباطات بین فاکتورهای مختلف و موارد دیگری از جمله انتخاب مدل مناسب تغییرنما و اندازه شبکهها روی صحت روشها تأثیرگذار میباشند (4). به عبارت دیگر، هیچ پاسخ سادهای در رابطه با انتخاب یک روش درونیابی مناسب وجود ندارد، چون " بهترین روش" فقط برای موقعیتهای خاص است (5). اکثر روشهای درونیابی در مطالعات مربوط به پلاتهای آزمایشگاهی استفاده شده و به ندرت مطالعات وابسته به مقیاسهای بزرگ گزارش شده است. به هر حال برای پیشبینی روند مکانی آلایندهها، رسیدن به نتایج توزیع مکانی مناسب به وسیله فقط یک روش سنتی از درونیابی آن هم به وسیله دادههای جدا از هم مشکل است که در بررسیهای اخیر روشهای گوناگون درونیابی برای سنجش توزیع مکانی فلزات سنگین خاک استفاده میشود (6). در زمینه بررسی تغییرات مکانی خصوصیات خاک با استفاده از روشهای درونیابی مکانی تحقیقات زیادی انجام شده است، اما نتایج به خوبی واضح و مشخص نیست. برخی از آنها بیان داشتند که روش کریجینگ معمولی بهتر از سایر روشها عمل میکند (7، 8، 9، 10)، درحالیکه برخی دیگر نشان دادند که کریجینگ معمولی بهتر از سایر روشها نیست (11،12،13،14).
هدف از درونیابی در علوم محیطزیست معمولاً تهیه نقشههایی است در تصمیمگیریها استفاده میشود، بنابراین دقت و صحت چنین نقشههایی بر فرآیند تصمیمگیری اثرگذار میباشد. از این رو انتخاب روش درونیابی مناسب بسیار ضروری و مهم است. یکی از موارد بسیار مهم درونیابی در علوم محیطزیست، تهیه نقشههای پراکنش آلایندهها در محیطهای مختلف آب، هوا و خاک است. خروجی چنین نقشههایی معمولاً برای تعیین مناطق آلوده و مناطق پرخطر استفاده میشود. با وجود این، مطالعات اندکی در ایران تا کنون به بررسی اثر انتخاب روش درونیابی بر تعیین آلودگی محیطزیست پرداختهاند. با توجه مباحث ذکرشده، میتوان گفت بررسی کارایی روشهای مختلف درونیابی جهت پهنهبندی غلظت فلزات سنگین در خاک سطحی کمتر مدنظر بوده است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف ارزیابی توانایی روشهای درونیابی مکانی در بررسی تغییرات مکانی برخی فلزات سنگین در خاک سطحی شهرستان آران و بیدگل و معرفی بهترین روش، صورت گرفته است.
مواد و روشها
1- منطقه مورد مطالعه
منطقه مورد بررسی، شهرستان آران و بیدگل واقع در شمالیترین ناحیه استان اصفهان و در همسایگی شهرستانهای کاشان، قم، نطنز و اردستان است (شکل1). این شهرستان با مساحت 6051 کیلومتر مربع در طولهای جغرافیایی 50 درجه و 15 دقیقه تا 52 درجه و 29 دقیقه طول شرقی و عرضهای جغرافیایی 33 درجه و 30 دقیقه تا 34 درجه و 27 دقیقه عرض شمالی و در حاشیه کویر مرکزی ایران قرار دارد. متوسط بارش سالیانه 100 میلیمتر و اقلیمی با تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای سرد و خشک را دارا میباشد. ارتفاع متوسط شهر از سطح دریا 912 متر میباشد. این شهرستان با ضریب خشکی 4/5 جزء منطقه فراخشک محسوب میگردد. عمده کاربریهای این منطقه دربرگیرنده کاربری صنعتی، مسکونی، اراضی بدون پوشش، زراعت آبی و باغات، جادهها و جنگل دست کاشت است. وجود صنایع گوناگون و کورههای آجرپزی متعدد از یک سو و زمینهای کشاورزی از سوی دیگر، چهرهای صنعتی- کشاورزی به شهر داده است. اراضی کشاورزی شهرستان آران و بیدگل بالغ بر 13500هکتار است که از این میزان حدود 2000 هکتار اختصاص به کشت محصولات دائمی و باغی داشته و حدود 11500هکتار زیر کشت انواع محصولات زراعی قرار دارد. از جمله مهمترین محصولات کشاورزی این شهرستان میتوان به گندم، جو، پنبه، پسته، صیفی، علوفه و ذرت اشاره نمود.
شکل 1- موقعیت شهرستان آران و بیدگل در استان اصفهان و نقاط نمونهبرداری خاک در سطح شهرستان
Figure 1- The location of study area in Isfahan Province and the distribution of the soil samples
2. نمونهبرداری و آنالیز آزمایشگاهی
طی مطالعه میدانی 135 نمونه خاک سطحی از تمام سطح شهرستان آران و بیدگل در سلولهای هماندازه و از محل تقاطع شبکهها جمعآوری شد. نمونهبرداری به روش سیستماتیک شبکهای صورت گرفت. پس از نقطهیابی توسطGPS ، 5 زیرنمونه از هر گروه شبکه از عمق 20-0 سانتیمتری جمعآوری شد، به این صورت که یک نمونه از نقطه تقاطع جمعآوری شد و مابقی 4 نمونه از 4 قسمت به شعاع 50 متری از نقطه مرکزی نمونهبرداری برداشت شد. 5 زیرنمونه با هم مخلوط شدند تا نمونه ترکیبی خاک به دست آید. در شکل(1) موقعیت و تعداد نقاط نمونهگیری در منطقه مورد مطالعه آورده شده است. نمونهها پس از خشک شدن در هوای آزاد (هوا خشک)، کوبیده شده و از الک 2 میلیمتری عبور داده شدند. سپس قسمتی از هر نمونه خاک، با مش 100 الک شد. یک گرم از خاک الک شده با استفاده از ترکیب سه اسید HNO3، HF و HClO4 با نسبت 3:2:5 هضم شد و سپس محلول به دست آمده پس از عبور از کاغذ صافی واتمن شماره 42 با استفاده از آب دیونیزه به حجم 25 میلیلیتر رسانده شد (15)؛ سپس غلظت عناصر کادمیم، روی و مس در نمونههای خاک با دستگاه جذب اتمی شعله (FAAS) مدل Shimadzu, AA-670 مورد اندازهگیری قرار گرفت. خاک استاندارد SRM 2711 Montana II برای کنترل کیفیت و بررسی صحت اندازهگیری مقدار فلزات سنگین کل در نمونهها استفاده شد. لازم به ذکر است در هنگام هضم به همراه هر گروه از نمونهها یک نمونه شاهد تهیه و همراه با سایر نمونهها مورد آنالیز قرار گرفت.
3. روشهای درونیابی
3-1.کریجینگ
کریجینگ یک روش برآورد زمینآماری است که بر پایه میانگین متحرک وزندار استوار است. به طوریکه میتوان گفت این روش بهترین برآوردکننده خطی نااریب میباشد (16). شرط نااریب بودن در سایر روشهای تخمین، نظیر روش چندجملهای و وزندهی معکوس فاصله نیز اعمال میشود، ولی ویژگی کریجینگ آن است که در عین نااریب بودن، واریانس تخمین نیز در کمترین مقدار میباشد. بنابراین کریجینگ همراه هر تخمین، مقدار خطای آن را نیز میدهد که با استفاده از این ویژگی منحصر به فرد آن میتوان قسمتهای واجد خطای زیاد که برای کاهش خطا به دادههای بیشتری نیاز دارند را مشخص نمود (17). این برآورد کننده بهصورت زیر تعریف میشود:
(1) |
z*(x) |
در این معادله z*(x) تخمین مقدار متغیر z در نقطه x و وزن آماری اختصاص یافته به مقادیر z در نقطه xiاست. شرط استفاده از این تخمینگر آن است که متغیر z توزیع نرمال داشته باشد. در صورتیکه متغیر مورد نظر توزیع نرمال نداشته باشد، باید از کریجینگ غیرخطی استفاده نمود، یا با استفاده از روشهای تبدیل دادهها، توزیع متغیر مورد نظر را تبدیل به نرمال نمود (16، 17). در این پژوهش از تابع نیم تغییرنما جهت نشان دادن تغییرات یک متغیر با در نظر گرفتن فاصله استفاده شد که معادله آن به صورت زیر است:
y(h) 2(2)
که در آن y(h) مقدار نیم تغییرنما در فاصله h، Z(xi+h) و Z(xi) مقدار متغیر در نقاط (xi+h) و xi، N(h) تعداد جفت نمونههای بهکار رفته به ازای هر فاصله h میباشد. غالباً به 2y(h) واریوگرام و به y(h) سمیواریوگرام اطلاق میشود (18). در این معادله مقدار تغییرنما وابسته به فاصله بین مقادیر یک متغیر ناحیهای در دو نقطه است. اگر این مقدار وابسته به جهت نیز باشد، نیم تغییرنمای ناهمسانگرد و در غیر این صورت همسانگرد نامیده میشود. در این پژوهش از مدلهای کروی[6]، نمایی[7]، گوسی[8]، خطی[9] و خطی دارای سقف[10] برای برازش نیم تغییرنما استفاده میشود.
3-2. کوکریجینگ
همان طوری که در آمار کلاسیک روشهای چندمتغیره برای تخمین وجود دارد، در زمینآمار هم میتوان از روش کوکریجینگ که بر اساس همبستگی بین دادهها عمل میکند، درونیابی را با دقت بیشتری انجام داد. در واقع تخمینگر کوکریجینگ همان کریجینگ توسعه یافته است که در آن متغیرهای ثانویه نیز لحاظ شده است. معادله کوکریجینگ به صورت زیر است (17):
(3) z*(x)
که در آن z*(xi) مقدار تخمین زده شده برای نقطه xi، وزن مربوط به متغیر z، وزن مربوط به متغیر کمکی y، z(xi) مقدار مشاهده شده متغیر اصلی و y(xk) مقدار مشاهده شده برای متغیر کمکی میباشد.
3-3. چند جملهای موضعی
این روش حداقل مجذورات متناسب را بین نقاط شناسایی شده در محدوده بیضوی شکل، به عنوان وزن نقطه تخصیص میدهد. در این روش بر اساس ضریب تخصیص داده شده، با بهدست آوردن رابطه درجه اول، دوم و یا سوم بین مقادیر متغیر در نقاط همسایگی x، y و z و حداقلسازی اطلاعات محاسبه شده، درونیابی صورت میگیرد (19).
3-4. توابع پایه شعاعی
از جمله روشهای درونیابی است که در آن سطح تخمین از مقادیر مشاهدهای عبور میکند. از خصوصیات این روش که حالتی از شبکه عصبی مصنوعی میباشد، این است که مقادیر بیشتر از حداکثر مشاهدهای و یا کمتر از حداقل مشاهدهای در سطح تخمین وجود دارد. در روش وزندهی معکوس فاصله نیز سطح تخمین از مقادیر مشاهدهای عبور مینماید، اما این روش هیچگاه مقادیر بیشتر از حداکثر و کمتر از حداقل دادههای مشاهدهای را تخمین نمیزند. روش تابع پایه شعاعی بر اساس پنج تابع مختلف درونیابی دادهها را انجام میدهد که هسته اصلی توابع، مجموع مقادیر مربعات (h2+R2) است که به ترتیب، R عامل هموار کننده[11] و h ترسیم ناهمسانگرد[12] مرتبط با فاصله نقاط هستند (20). توابعی که در این تحقیق مورد استفاده قرار میگیرد عبارت از: چند ربعی[13]، چند ربعی معکوس[14] و نواری کم ضخامت[15] هستند.
3-5. وزندهی معکوس فاصله
در این روش برای هر کدام از نقاط اندازهگیری شده، بر اساس فاصله بین آن نقطه تا موقعیت نقطه مجهول، وزن مشخصی در نظر گرفته میشود. سپس این اوزان توسط توان وزندهی کنترل میشود، به طوریکه توانهای بزرگتر اثر نقاط دورتر از نقطه مورد برآورد را کاهش داده و توانهای کوچکتر وزنها را به طور یکنواختتری بین نقاط همجوار توزیع میکنند. البته باید توجه داشت که این روش بدون توجه به موقعیت و آرایش نقاط، فقط فاصله آنها را در نظر میگیرد، یعنی نقاطی که دارای فاصله یکسانی از نقطه برآورد هستند دارای وزن یکسانی میباشند (21). مقدار عامل وزنی با استفاده از رابطه 3 محاسبه میشود.
(4) |
که در آن: وزن نقطه i ام، Di فاصله نقطه i ام تا نقطه مجهول و α معادل توان وزندهی میباشد.
4.2. اعتبارسنجی روشهای درونیابی
به منظور مقایسه روشهای استفاده شده در این پژوهش و انتخاب مناسبترین روش درونیابی، از روش اعتبارسنجی متقابل[16] استفاده شد. در این روش، در هر مرحله یک نقطه مشاهدهای حذف شده و با استفاده از بقیه نقاط، آن نقطه برآورد میشود. این کار برای همه نقاط مشاهدهای تکرار میشود، به طوریکه در آخر به تعداد نقاط مشاهدهای، برآورد وجود خواهد داشت. همچنین با استفاده از مدلهای بهدست آمده، در تعدادی از نقاطی که اندازهگیری وجود خواهد داشت، مقادیر تخمینی محاسبه میشود. در نهایت با توجه به مقادیر مشاهده شده و برآورد شده، دقت هر روش با توجه به معیارهای آماری میانگین مجذور خطا (MSE)، میانگین اریب خطا (MBE)، خطای برآورد ریشه دوم میانگین مربعات (RMSE)، شاخص کارایی (NSE) Nash–Sutcliffe و درصد اریب خطا (PBIAS) محاسبه گردید. مقدار این معیارها با استفاده از روابط 5 تا 9 به دست آمد:
(5) |
MSE = |
(6) |
MBE = |
(7) |
RMSE =]2 |
(8) |
NSE = |
(9) |
PBIAS = |
در این معادلات z*(xi) مقدار برآورد شده در نقطه xi، z (xi) مقدار اندازهگیری شده در نقطه xi، o میانگین مقادیر اندازهگیری شده و n تعداد نقاط میباشد. در این تحقیق برای انجام تحلیلهای آماری از نرمافزار SPSS نسخه 22 و برای انجام تحلیلهای زمینآماری از نرمافزارهایGS+ نسخه 1/5 و ArcGIS نسخه 1/10 استفاده شد.
نتایج و بحث
1.3. توصیف آماری دادهها
قبل از انجام محاسبات زمینآماری، نرمال بودن توزیع دادهها توسط آزمون کولموگروف- اسمیرنوف بررسی و مشخص شد که غلظت عناصر کادمیم و مس در خاک از توزیع نرمال تبعیت میکنند، ولی غلظت عنصر روی در خاک توزیع نرمال ندارد. دادههای این عنصر با روش لگاریتمی نرمال شدند. آمار توصیفی متغیرهای مورد مطالعه در جدول (1) آمده است. همان طور که نتایج نشان میدهد مقدار کادمیم، روی و مس در منطقه مورد مطالعه به ترتیب از 30/0 تا 15/1 میلیگرم در کیلوگرم، 50/21 تا 75/165 میلیگرم در کیلوگرم و 45/1 تا 22/35 میلیگرم در کیلوگرم در نوسان میباشد. ضریب تغییرات غلظت کادمیم، روی و مس در منطقه به ترتیب: 25،1/45 و 9/43 درصد میباشد، که نشان از تغییرپذیری متوسط غلظت کل فلزات مذکور در منطقه دارد. ضریب تغییرات کمتر از 10 درصد نشان از تغییرپذیری کم و ضریب تغیرات بیشتر از 90 درصد نشان از تغییرپذیری زیاد دارد (22).
جدول 1- خلاصه آماری غلظت کادمیم، روی و مس در خاک سطحی شهرستان آران و بیدگل (135n=)
Table 1- Descriptive statistical summary of the total concentrations of Cd, Cu and Zn in the topsoils of Aran-O-Bidgol (n=135)
عنصر (میلیگرم/کیلوگرم) |
میانگین |
حداقل |
حداکثر |
واریانس |
انحراف معیار |
ضریب تغییرات (درصد) |
چولگی |
کشیدگی |
کادمیم |
72/0 |
30/0 |
15/1 |
03/0 |
18/0 |
25 |
18/0- |
36/0- |
روی |
59/48 |
50/21 |
75/165 |
69/480 |
92/21 |
1/45 |
79/2 |
70/9 |
مس |
82/14 |
45/1 |
22/35 |
55/42 |
52/6 |
9/43 |
14/0- |
16/0 |
2.3 برآورد غلظت عناصر با استفاده از روشهای درونیابی
برای بررسی وجود یا عدم وجود همبستگی مکانی غلظت فلزات مذکور در منطقه مورد مطالعه طبق روش کریجینگ معمولی، پس از برازش چندین مدل نیم تغییرنما، بر پایه آماره مجذور مربعات خطا (RSS) و حداکثر ضریب همبستگی ((R2، برای فلزات کادمیم و مس، مدل کروی و برای فلز روی مدل نمایی به عنوان مناسبترین مدل برگزیده شد (شکل 2). پس از تهیه تغییرنمای سطحی متغیرها به منظور بررسی همسانگردی دادهها، مشخص شد که متغیرها همسانگرد بوده و میتوان در محاسبات بعدی از تغییرنمای همهجهته استفاده نمود. شکل (2) تغییرنمای همهجهته متغیرهای کادمیم، روی و مس را نشان میدهد. علاوه بر این، مشخصات مربوط به این تغییرنماها (مدل برازش شده، شعاع تأثیر، آستانه، اثر قطعهای و ...) در جدول (2) نشان داده شده است. از بررسی نسبت اثر قطعهای به آستانه میتوان نتیجه گرفت که هر سه متغیر مورد مطالعه دارای ساختار مکانی (وابستگی مکانی) قوی میباشند، زیرا هرچه این نسبت کمتر باشد، نشان از آن دارد که ساختار مکانی بهتری برای متغیر وجود دارد. با توجه به نسبت اثر قطعهای به آستانه میتوان گفت: اگر این نسبت کمتر از 25/0 باشد، متغیر مورد نظر دارای ساختار مکانی قوی، بین 25/0 تا 75/0 ساختار مکانی متوسط و هنگامی که بزرگتر از 75/0 باشد، ساختار مکانی ضعیف است (23). این امر میتواند نشاندهنده غلبه بیشتر واریانس بخش ساختاری تغییرنما بر واریانس بخش تصادفی آن در مورد همه فلزات در تحقیق حاضر باشد که خود میتواند دلیلی بر مناسب بودن الگوی نمونهبرداری، فواصل کوچکتر نمونهبرداری و دقت نسبتاً مناسب تجزیههای آزمایشگاهی باشد. در این برازش مقدار اثر قطعهای برای کادمیم 0001/0، روی 0001/0 و برای مس 001/0 بهدست آمد. در حالت ایدهال باید مقدار اثر قطعهای صفر باشد، اما در واقعیت نیمتغییرنماهای تجربی مقادیر بالاتر از صفر را نشان میدهند، که این به دلیل ظهور جزء تصادفی متغیر میباشد. اثر قطعهای به علت وجود تغییرات در فواصل نمونهبرداری و یا به دلیل خطای نمونهبرداری و اندازهگیری بروز میکند (3).
جدول 2- پارامترهاو نتایج ارزیابی متقابل بهترین مدلهای تغییرنمای برازش دادهشده به غلظت عناصر
Table 2- Cross-validation performance and the best-fitted semivariogram models and their parameters for soil heavy metals
کلاس همبستگی مکانی |
نسبت اثر قطعهای به سقف |
RSS |
R2 |
C/C0+C |
دامنه تأثیر (متر) |
سقف |
اثر قطعهای |
مدل برازش شده |
متغیر |
قوی |
001/0 |
44/1 |
99/0 |
99/0 |
33450 |
070/0 |
0001/0 |
کروی |
کادمیم |
قوی |
0007/0 |
28/1 |
90/0 |
99/0 |
1200 |
134/0 |
0001/0 |
نمایی |
روی |
قوی |
002/0 |
026/0 |
93/0 |
99/0 |
1490 |
469/0 |
001/0 |
کروی |
مس |
|
|
|
شکل 2- تغییرنماهای تجربی غلظت عناصر کادمیوم، روی و مس در خاک سطحی
Figure 2- Experimental and fitted variogram models of the concentration of Cd, Cu and Zn in the surface soil
وجود همبستگی مناسب بین متغیرها لازمه روش کوکریجینگ است، به عبارت دیگر این روش در شرایطی میتواند کارایی داشته باشد که بین متغیر مورد نظر و متغیر وابسته همبستگی معنیداری وجود داشته باشد. در این تحقیق سه متغیر کادمیم، روی و مس به عنوان متغیر مستقل و سه متغیر pH، هدایت الکتریکی و درصد کربن آلی به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شدند. نتایج محاسبه همبستگی خطی بین تمامی متغیرها به منظور تعیین بهترین متغیر کمکی در جدول (3) ارائه شده است. همان طور که نتایج نشان میدهد، کربن آلی با کادمیم (در سطح 05/0)، روی (در سطح 01/0) و مس (در سطح 01/0) رابطه معنیداری داشته است. بنابراین درصد کربن آلی به عنوان متغیر کمکی مناسب برای کادمیم، روی و مس انتخاب شد. پس از انجام درونیابیها با استفاده از روشهای مورد نظر(کریجینگ معمولی، کوکریجینگ، چند جملهای موضعی، توابع پایه شعاعی و وزندهی معکوس فاصله)، آمارههای ارزیابی صحت روشهای درونیابی، برای متغیرها تعیین گردیدند. هرچه مقادیر میانگین مجذور خطا (MSE)، میانگین اریب خطا (MBE)، خطای برآورد ریشه دوم میانگین مربعات (RMSE) و درصد اریب خطا (PBIAS) به صفر نزدیکتر باشند، موید آن است که صحت درونیابیها بیشتر بوده است (13، 24، 25). همچنین هر چه مقدار شاخص کارایی (NSE) Nash–Sutcliffe به یک نزدیکتر باشد، نشاندهنده صحت بالای درونیابیها میباشد (24). مقایسه روشهای درونیابی بر اساس این شاخصها در جدول (4) نشان داده شدهاند. در بین روشهای مختلف درونیابی، روش کریجینگ معمولی (مدل کروی) برای عناصر کادمیم (0016/0RMSE=) و مس (039/0RMSE=) و روش کریجینگ معمولی (مدل نمایی) برای عنصر روی (978/0RMSE=) دارای کمترین میزان خطا و انحراف بود. از بین 14 روش مورد استفاده در این مطالعه، برای عناصر کادمیم، روی و مس، به ترتیب روشهای کوکریجینگ (464/2RMSE=)، چندجملهای موضعی (درجه4) (81/13RMSE=) و وزندهی معکوس فاصله (توان1) (422/9RMSE=) بالاترین میزان خطا را نشان دادند و نامناسبترین روش شناخته شدند (جدول4). نتایج بهدست آمده از جدول (4) نشان میدهد که با افزایش توان وزندهی در روش چند جملهای موضعی، برای عناصر کادمیوم و مس صحت درونیابی افزایش و برای عنصر روی صحت درونیابی کاهش مییابد. در حالیکه با افزایش توان وزندهی در روش وزندهی معکوس فاصله، صحت درونیابی برای عناصر کادمیوم و روی کاهش و برای عنصر مس افزایش مییابد. همچنین طبق نتایج بهدست آمده از ارزیابی متقابل (جدول4) رتبهبندی روشها (کریجینگ معمولی، کوکریجینگ، وزندهی معکوس فاصله، توابع پایه شعاعی و چند جملهای موضعی) بر اساس RMSE به قرار زیر است: برای عنصر کادمیوم پس از روش کریجینگ معمولی (مدل کروی)، به ترتیب روشهای توابع پایه شعاعی (مدل چندربعی)، وزندهی معکوس فاصله (توان1)، چند جملهای موضعی (توان4) و کوکریجینگ، برای عنصر روی پس از روش کریجینگ معمولی (مدل نمایی)، روشهای توابع پایه شعاعی (مدل چندربعی)، کوکریجینگ، وزندهی معکوس فاصله (توان1) و چند جملهای موضعی (توان4)، برای عنصر مس پس از روش کریجینگ معمولی (مدل کروی)، روشهای چند جملهای موضعی (توان4)، کوکریجینگ، توابع پایه شعاعی (مدل نواری کم ضخامت) و وزندهی معکوس فاصله (توان1) در رتبههای بعدی قرار گرفتند.
روشهای کریجینگ در تخمین توزیع مکانی فلزات سنگین خاک، پتانسیل بالایی دارند و به عنوان روش مناسب برای درونیابی و تهیه نقشههای آلایندهها پیشنهاد شدهاند (26). این موضوع توسط مطالعات متعددی تاکنون تایید شده است از این
جمله در آزمایشی، موسوی و همکاران (27) برای پهنهبندی غلظت فلزات آنتیموان، مس و کروم از روش کریجینگ معمولی (مدل نمایی) و برای فلز آرسنیک از روش کریجینگ معمولی (مدل کروی) استفاده کردند. برای ارزیابی تغییرات مکانی برخی از فلزات سنگین در خاک سطحی استان گلستان، میرزایی و همکاران (28) نیز از روش کریجینگ معمولی استفاده کردند، نتایج تحلیل زمینآماری نشان داد که مدل نمایی، دایرهای، نمایی و گوسی به ترتیب بهترین مدل برای تعیین تغییرپذیری مکانی کادمیم، آرسنیک، کروم و مس میباشد. همچنین در مطالعات لادو[17] و همکاران (29)، دیانی و همکاران (30)، خداکرمی و همکاران (31) و محمودی و همکاران (32) نیز از روش کریجینگ معمولی استفاده شد و نتایج قابل قبولی بهدست آمد. به نظر میرسد که روش مناسب زمینآماری در برآورد یک متغیر، به نوع متغیر و عوامل منطقهای تأثیرگذار بر آن بستگی دارد و نمیتوان روش منتخب در یک منطقه را به سایر مناطق تعمیم داد (21، 33).
جدول3- ضریب همبستگی خطی بین متغیرهای مطالعه شده
Table 3. Correlation coefficient matrix of variables in the studied soils
متغیر |
Cd(mg kg-1) |
Zn(mg kg-1) |
Cu(mg kg-1) |
pH |
EC(dSm-1) |
O.C(%) |
Cd |
1 |
|
|
|
|
|
Zn |
**23/0 |
1 |
|
|
|
|
Cu |
00/0 |
**58/0 |
1 |
|
|
|
PH |
06/0- |
02/0- |
07/0 |
1 |
|
|
EC |
15/0 |
01/0- |
04/0 |
*19/0- |
1 |
|
O.C |
*31/0 |
**39/0 |
**31/0 |
08/0- |
*19/0 |
1 |
** همبستگی معنیدار در سطح 01/0 و * همبستگی معنیدار در سطح 05/0
در نهایت بر اساس بهترین روش درونیابی (کریجینگ معمولی) نقشه پهنهبندی غلظت کادمیم، روی و مس در خاک سطحی شهرستان آران و بیدگل تهیه گردید (شکل 3). همان طور که در نقشهها مشخص است هر کدام از عناصر دارای الگوی پراکنش تقریباً متفاوتی در خاک سطحی منطقه میباشند. بیشترین غلظتهای عناصر مس و روی بیشتر در بخش غرب و جنوب غربی منطقه مشاهده شده است درحالیکه برای عنصر کادمیوم بیشترین غلظتها در غرب و بخش مرکزی منطقه قابل مشاهده است. چنین الگوهایی بیشتر منطبق با شبکه حمل و نقل منطقه، مناطق صنعتی و وجود شهر کاشان است. به نظر میرسد کورههای آجرپزی بر افزایش غلظت کادمیوم در خاک سطحی بخشهای مرکزی منطقه مطالعاتی نیز اثرگذار بودهاند.
شکل3- نقشه توزیع مکانی غلظت کادمیوم، روی و مس در خاک سطحی شهرستان آران و بیدگل
Figure 3- Spatial distributions of Cd, Cu and Zn concentrations (mg kg-1) in surface soils of Aran-O-Bidgol
طبق نتایج بهدست آمده از این پژوهش، روش کوکریجینگ برای عناصر مورد مطالعه کارایی ضعیفی نشان داده است، به طوریکه از بین روشهای استفاده شده در این پژوهش، روش کوکریجینگ برای عناصر روی و مس در رتبه سوم و برای عنصر کادمیوم در رتبه آخر قرار گرفته است. از آنجاکه وجود همبستگی بالا بین متغیرها میتواند باعث افزایش دقت روش کوکریجینگ شود؛ دلیل کارایی ضعیف روش کوکریجینگ در این مطالعه، میتواند همبستگی ضعیف بین متغیرهای مورد مطالعه باشد (13، 34). به طور کلی، روشهای درونیابی تعیین میکنند که چگونه اطلاعات نمونههای مجزا به نقشههای پیوسته تبدیل میشوند. دقت درونیابی بستگی به این دارد که روش درونیابی چگونه تغییرپذیری مکانی و همبستگی خصوصیات خاک را نشان میدهد (35). کریجینگ معمولی یک فیلتری است که جزئیات اطلاعات محلی را تعدیل میکند. در ناحیهای با تغییرپذیری بالا که ارتباط مکانی ضعیف دارد، اثرات نرمسازی کریجینگ عادی خیلی نیرومندتر است (36). صحت درونیابی مفهومی نسبی است، معیارها با اهداف درونیابی تغییر میکنند. دو هدف اصلی برای نقشهسازی آلودگی خاک، تحلیل الگوی مکانی آلودگی خاک و شناسایی مناطق آلوده است. در هدف تحلیل الگوی مکانی آلودگی، نتایج پیشبینی روند مکانی کلی آلودگی خاک تا حدامکان باید دقیق باشد. شکی نیست که کریجینگ عادی دارای بیشترین توانایی به منظور پیشبینی روند کلی آلودگی خاک است. به هر حال در هدف شناسایی مناطق آلوده، نیاز است تا تکنیکهای درونیابی خصوصیات محلی آلودگی خاک (به ویژه لکههای داغ و سرد محلی) را با دقت بیشتری پیشبینی کنند. مشخص است که تمام نتایج درونیابی دارای خطا هستند. شناسایی ناحیهای به عنوان منطقه آلودهشده نباید انحصاراً متکی به نتایج درونیابی باشد. پیشنهاد میشود که زمینه طبیعی و فعالیتهای انسانی قبل از تصمیمگیری در نظر گرفته شود. عدم قطعیت در ارزیابی آلودگی عمدتاً در ناحیهای با تغییرپذیری محلی زیاد رخ میدهد (35). بنابراین نمونهبرداری بیشتر در منطقهای که دارای عدم قطعیت است توصیه میشود.
نتیجهگیری
این مطالعه نشان داد که میان تمام روشهای درونیابی استفاده شده، روش کریجینگ معمولی برای کادمیوم، مس و روی، بهترین تخمینگر در خاک سطحی شهرستان آران و بیدگل میباشد. از بین 14روش مورد استفاده در این مطالعه، برای عناصر کادمیوم، روی و مس، به ترتیب روشهای کوکریجینگ، چند جملهای موضعی (درجه 4) و وزندهی معکوس فاصله (توان 1) نامناسبترین تخمین را جهت درونیابی این عناصر نشان دادند. این روشها دارای بیشترین میزان خطا و انحراف و کمترین صحت برای تخمین عناصر مذکور بودند. همچنین با افزایش توان وزندهی در روش چند جملهای موضعی، برای عناصر کادمیوم و مس صحت درونیابی افزایش و برای عنصر روی صحت درونیابی کاهش یافت. درحالیکه با افزایش توان وزندهی در روش وزندهی معکوس فاصله، صحت درونیابی برای عناصر کادمیوم و روی کاهش و برای عنصر مس افزایش یافت. با توجه به مطالعه صورت گرفته و نتایج بهدست آمده و مقایسه آن با نتایج حاصل از پژوهشهای دیگر، میتوان گفت که روشهای درونیابی مکانی بهویژه روش کریجینگ معمولی، از کارایی بسیاری در تخمین نقاط نامعلوم برخوردارند و نقشههای حاصل میتواند ابزاری مناسب برای تصمیمگیری مدیران در بخشهای گوناگون باشد. بهطورکلی روش مناسب درونیابی مکانی در برآورد یک متغیر، به نوع متغیر و عوامل منطقهای تأثیرگذار بر آن بستگی دارد و نمیتوان روش منتخب در یک منطقه را به سایر مناطق تعمیم داد. در پایان توصیه میشود تا کارایی سایر روشهای درونیابی نیز مانند روشهای ترکیبی، شبکهعصبی مصنوعی، سیستم استنتاج فازی- عصبی در پهنهبندی متغیرهای محیطی استفاده شود. همچنین اثر تعداد نقاط نمونهبرداری و روشهای مختلف برآورد غلظت زمینه در تخمین مناطق آلوده به فلزات سنگین در پژوهشهای آتی استفاده شود.
سپاسگزاری
این مطالعه بخشی از طرح پژوهشی به شماره 92011972 صندوق حمایت از پژوهشگران کشور (INFS) است. بدین وسیله از صندوق حمایت از پژوهشگران کشور سپاسگزاری میشود.
منابع
[1]- دانشجوی کارشناسی ارشد محیطزیست، دانشکده منابعطبیعی و علوم زمین، دانشگاه کاشان. کاشان- ایران.
[2]- استادیار گروه محیطزیست، دانشکده منابعطبیعی و علوم زمین، دانشگاه کاشان. کاشان- ایران * (مسوول مکاتبات).
3- Inverse Distance Weighted
[4]- MSc student, Department of Environment, Faculty of Natural Resources and Earth Sciences, University of Kashan, Kashan, Iran.
[5]-Assistant Professor, Department of Environment, Faculty of Natural Resources and Earth Sciences, University of Kashan, Kashan, Iran*(Corresponding Author).
[6]- Spherical
[7]- Exponential
[8]- Gausian
[9]- Linear
[10]- Linear to sill
[11]- Smoothing factor
[12]- Anisotropically rescaled factor
[13]- Multiquadric
[14]- Inverse multiquadric
[15]- Thin plate spline
[16]- Cross validation
1-Lado