بررسی تاثیر شهرنشینی بر انتشار دی‌اکسید کربن در کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی (کاربرد مدل STIRPAT)

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار گروه اقتصاد دانشکده‌ی اقتصاد، مدیریت و بازرگانی دانشگاه تبریز *(مسوول مکاتبات).

2 دانشیار گروه اقتصاد دانشکده‌ی اقتصاد، مدیریت و بازرگانی دانشگاه تبریز

3 دانشجوی دکتری اقتصاد دانشکده‌ی اقتصاد، مدیریت و بازرگانی دانشگاه تبریز

چکیده

زمینه و هدف: هرچند شهرنشینی غالبا در متن نوسازی اقتصادی مورد بحث قرار می­گیرد، با این حال یک شاخص جمعیتی است که تراکم شهری را افزایش داده و ساختار رفتار انسانی را تغییر می­دهد و در نتیجه، الگوهای مصرف انرژی خانوار را تحت تاثیر قرار می­دهد. بر این اساس هدف پژوهش بررسی تاثیر شهرنشینی بر انتشار دی‌اکسید کربن در کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی با استفاده از رهیافت پنل­دیتا و کاربرد مدل STIRPAT است.
روش بررسی: روش به‌کار برده شده در پژوهش حاضر، از نوع علمی- تحلیلی بوده و هدف پژوهش کاربردی می‌باشد. آمار و اطلاعات مربوط به متغیرهای به­کاربرده شده در پژوهش از لوح فشرده‌ی WDI2014 استخراج شده ‌است. ابزار اقتصادسنجی مورد استفاده در پژوهش، نرم افزار EViews و روش اقتصادسنجی به کار برده شده در پژوهش، روش پنل‌دیتا بوده که دامنه زمانی پژوهش فاصله­ی زمانی سال 2000 تا 2010 و قلمرو مکانی پژوهش نیز 43 کشور منتخب از کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی می‌باشد.
یافته‌ها: نتایج پژوهش حاکی از آن است که علامت ضرایب مطابق با مبانی نظری مورد انتظار بوده و از نظر آماری نیز معنی‌دار می‌باشند. به‌طوری‌که یک درصد افزایش در متغیرهای شهرنشینی، تولید ناخالص داخلی سرانه و شدت انرژی به ترتیب باعث افزایش 57/0، 74/0 و 55/0 درصد در انتشار گاز دی‌اکسید کربن می‌شود.
بحث و نتیجه‌گیری: با توجه به تاثیر مثبت متغیرهای شهرنشینی، تولید ناخالص داخلی سرانه و شدت انرژی بر انتشار دی‌اکسید کربن، پیشنهاد می‌گردد که در کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، با بهینه‌سازی مصرف انرژی و افزایش استفاده از منبع انرژی‌های نو که آلودگی کم‌تر ایجاد می‌کنند و هم‌چنین کارآمد کردن مصرف انرژی در تولید و ارتقای تکنولوژی‌های تولید و توزیع انرژی در کشورها، واقعی‌سازی قیمت انرژی، ارتقای استانداردهای فنی و زیست‌محیطی تولیدات صنایع، افزایش راندمان مصرف انرژی و گسترش آموزش‌های فرهنگی حفظ محیط زیست و فراهم کردن بسترهای مناسب و توسعه‌ی روستاها، ضمن برقراری یک توازن جمعیتی، از آلودگی هوا و انتشار دی‌اکسید کربن کاسته شود.

کلیدواژه‌ها


 

 

 

 

 

علوم و تکنولوژی محیط زیست، دورهنوزدهم، شماره دو، تابستان 96

 

بررسی تاثیر شهرنشینی بر انتشار دی‌اکسید کربن در کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی (کاربرد مدل STIRPAT)

 

حسین پناهی[1]

panahi@tabrizu.ac.ir

بهزاد سلمانی[2]

سیدعلی آل­عمران[3]

 

تاریخ دریافت:8/3/94

تاریخ پذیرش:9/6/94

 

چکیده

زمینه و هدف: هرچند شهرنشینی غالبا در متن نوسازی اقتصادی مورد بحث قرار می­گیرد، با این حال یک شاخص جمعیتی است که تراکم شهری را افزایش داده و ساختار رفتار انسانی را تغییر می­دهد و در نتیجه، الگوهای مصرف انرژی خانوار را تحت تاثیر قرار می­دهد. بر این اساس هدف پژوهش بررسی تاثیر شهرنشینی بر انتشار دی‌اکسید کربن در کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی با استفاده از رهیافت پنل­دیتا و کاربرد مدل STIRPAT است.

روش بررسی: روش به‌کار برده شده در پژوهش حاضر، از نوع علمی- تحلیلی بوده و هدف پژوهش کاربردی می‌باشد. آمار و اطلاعات مربوط به متغیرهای به­کاربرده شده در پژوهش از لوح فشرده‌ی WDI2014 استخراج شده ‌است. ابزار اقتصادسنجی مورد استفاده در پژوهش، نرم افزار EViews و روش اقتصادسنجی به کار برده شده در پژوهش، روش پنل‌دیتا بوده که دامنه زمانی پژوهش فاصله­ی زمانی سال 2000 تا 2010 و قلمرو مکانی پژوهش نیز 43 کشور منتخب از کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی می‌باشد.

یافته‌ها: نتایج پژوهش حاکی از آن است که علامت ضرایب مطابق با مبانی نظری مورد انتظار بوده و از نظر آماری نیز معنی‌دار می‌باشند. به‌طوری‌که یک درصد افزایش در متغیرهای شهرنشینی، تولید ناخالص داخلی سرانه و شدت انرژی به ترتیب باعث افزایش 57/0، 74/0 و 55/0 درصد در انتشار گاز دی‌اکسید کربن می‌شود.

بحث و نتیجه‌گیری: با توجه به تاثیر مثبت متغیرهای شهرنشینی، تولید ناخالص داخلی سرانه و شدت انرژی بر انتشار دی‌اکسید کربن، پیشنهاد می‌گردد که در کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، با بهینه‌سازی مصرف انرژی و افزایش استفاده از منبع انرژی‌های نو که آلودگی کم‌تر ایجاد می‌کنند و هم‌چنین کارآمد کردن مصرف انرژی در تولید و ارتقای تکنولوژی‌های تولید و توزیع انرژی در کشورها، واقعی‌سازی قیمت انرژی، ارتقای استانداردهای فنی و زیست‌محیطی تولیدات صنایع، افزایش راندمان مصرف انرژی و گسترش آموزش‌های فرهنگی حفظ محیط زیست و فراهم کردن بسترهای مناسب و توسعه‌ی روستاها، ضمن برقراری یک توازن جمعیتی، از آلودگی هوا و انتشار دی‌اکسید کربن کاسته شود.

 

واژه‏های کلیدی: انتشار دی‌اکسید کربن، تولید ناخالص داخلی، شدت انرژی، مدل STIRPAT، روش پنل‌دیتا.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

J.Env. Sci. Tech., Vol 19, No.2, summer, 2017

 

 

 


The Effect of Urbanization on Carbon Dioxide Emissions in the OIC Member States (Application of STIRPAT Model)

 

Hossein Panahi[4]

panahi@tabrizu.ac.ir

Behzad Salmani[5]

Seyed Ali Aleemran[6]

 

Abstract

Background and Objective: Although urbanization is often discussed in the context of economic modernization, however, it is a demographic indicator that increases urban density and transforms the organization of human behavior and thereby influences household energy use patterns. Accordingly, using panel data approach and STIRPAT mode, this study examines the effect of urbanization on carbon dioxide emission in the Organization of Islamic Cooperation member states.

Methods: This research is doing a causal-analysis by using panel data over the period of 2000 to 2010 for the 4-3 selected Organization of Islamic Cooperation countries.

Findings: Our results indicate that, coefficient of all variable of the model has been expected based on theoretical and are statistically significant. So that, one percent increase in urbanization, Gross Domestic Product per capita and energy intensity, rises carbon dioxide emissions  by 0.57, 0.74 and 0.55 percent  respectively.

Discussion and Conclusion: Given the positive impact of urbanization, Gross Domestic Product per capita and energy intensity variables on carbon dioxide emissions, it is recommended that the Organization of Islamic Cooperation members, reduce air pollution and carbon dioxide emissions through optimizing energy consumption and increasing the usage of new energy source, that generate less pollution and efficient energy consumption in the production and promotion of production energy and technology distribution in countries, realization the price of energy, promotion the technical and environmental standards of industrial production, increasing energy efficiency and expanding environment cultural and providing appropriate substrates and rural development.

 

Keywords: Carbon Dioxide Emissions, Gross Domestic Product, Energy Intensity, STIRPAT Model, Panel Data Method.

 

 

مقدمه


سال 2010 مرحله‌ی مهمی در شهرنشینی بود، به‌طوری‌که شهرنشینی جهانی از مرز پنجاه درصد گذشت. با این‌که شهرنشینی در کشورهای توسعه­یافته در حال افزایش است، انتظار می­رود کشورهای در حال توسعه، بیش‌ترین افزایش شهرنشینی را تجربه کنند، به‌طوری‌که تقسیم جمعیتی سازمان ملل[7] (1) پیش­بینی کرده است که در سال 2020 شهرنشینی در نواحی کم‌تر توسعه‌یافته از پنجاه درصد خواهد گذشت. علاوه براین، انتظار می­رود که شهرنشینی در نواحی کم‌تر توسعه­یافته‌ی دنیا بیش‌تر از سه برابر شده و از هیجده درصد در سال 1950 به شصت و هفت درصد در سال 2050 برسد (2). هرچند شهرنشینی غالبا در متن نوسازی اقتصادی مورد بحث قرار می­گیرد، با این حال یک شاخص جمعیتی است که تراکم شهری را افزایش داده و ساختار رفتار انسانی را تغییر می­دهد. در نتیجه، الگوهای مصرف انرژی خانوار را تحت تاثیر قرار می­دهد (3). بر اساس مطالعه‌ی پومانی وونگ و کانکو[8] (4) برای توضیح این‌که شهرنشینی چگونه می­تواند محیط زیست طبیعی را تحت تاثیر قرار دهد، از سه نظریه‌ی نوسازی بوم‌شناختی[9]، تغییر محیط زیست به فضای شهری[10] و تراکم شهری[11] استفاده می­شود. نظریه‌ی نوسازی بوم­شناختی توضیح می­دهدکه شهرنشینی چگونه یک روند تغییر شکل اجتماعی است که شاخص مهم نوسازی نیز می‌باشد. بر اساس این نظریه، همان‌طور که جوامع از مراحل پایین توسعه به سمت مراحل میانی توسعه حرکت می­کنند، ممکن است مشکلات زیست­محیطی افزایش پیدا کنند. زیرا در این مراحل توسعه، رشد اقتصادی اولویت بر پایداری زیست‌محیطی دارد. هم‌چنان که جوامع به مراحل بالاتر توسعه می­رسند، آسیب­های زیست­محیطی از اهمیت بیش‌تری برخوردار شده و جوامع به دنبال راه­هایی می­گردند که جوامع‌شان از نظر زیست‌محیطی پایدارتر باشند. تاثیر مخرب رشد اقتصادی بر محیط زیست ممکن است با نوآوری تکنولوژی، شهرنشینی و تغییر اقتصاد مبتنی بر تولید به اقتصاد مبتنی بر دانش و خدمات کاهش یابد (5-7). نظریه‌ی تغییرمحیط زیست به فضای شهری، موضوعات زیست‌محیطی را با تحول شهری در سطح شهر مرتبط می‌کند (8). بر اساس این نظریه، در عصر مدرن، شهرها غالبا با افزایش پایه‌ی تولیدشان ثروتمندتر(توانمندتر) می­شوند و این باعث بروز مشکلات آلودگی صنعتی می­شود که بر زمین، هوا، و آب تاثیر می‌گذارد. همان‌طورکه شهرها توانمندتر می­شوند، آلودگی صنعتی ممکن است از طریق تنظیم مقررات زیست­محیطی، نوآوری‌های فناوری یا تغییر در ساختار بخش اقتصادی کاهش پیدا کند. شهرهای توان‌مندتر اقامت‌گاه­های توان‌مندتری به‌وجود می­آورند و اقامت‌گاه­های توان‌مند، تولیدات شدید انرژی را می­طلبند و این فشار بیش‌تری را بر محیط زیست وارد می­کند. نظریه‌ی ‌تراکم شهری نیز به مزایای افزایش شهرنشینی توجه می­کند. تراکم بیش‌تر شهری به سهولت صرفه‌های اقتصاد به مقیاس برای زیرساخت‌های عمومی مثل حمل ‌و نقل عمومی، عرضه‌ی آب، تولید الکتریسیته، مدارس و بیمارستان­ها کمک می‌کند و این صرفه‌های اقتصاد به مقیاس باعث آسیب‌های زیست‌محیطی کم‌تری می­شوند (9-12). نظریه­های نوسازی بوم­شناختی و تغییر محیط زیست شهری هر دو نشان می‌دهند که شهرنشینی می­تواند اثرات منفی و مثبتی بر محیط زیست طبیعی با تاثیر خالص داشته باشد، به‌طوری‌که اگر شهرنشینی تاثیر مثبت و معنی‌داری بر انتشار دی اکسید کربن دارد، پس می­تواند بر مدل­های پیش­بینی و سیاست تغییر آب و هوا اثر گذار باشد و در نتیجه مدل‌های پیش­بینی انتشار دی اکسید کربن که در محاسبه‌ی تاثیر شهرنشینی بر انتشار دی‌اکسید کربن ناتوان هستند، قادر به پیش‌بینی انتشار دی­اکسیدکربن خواهند بود. اگر شهرنشینی تاثیر منفی و معنی‌داری بر انتشار دی اکسید کربن دارد، پس دست‌یابی به اهداف توسعه‌ی پایدار را آسان­تر خواهد کرد. هم‌چنین اگر شهرنشینی از نظرآماری تاثیر بی‌معنی بر انتشار دی‌اکسید کربن دارد، در نتیجه تاثیر مهم و قابل توجهی بر انتشار دی اکسید کربن نخواهد داشت که این با اثرات منفی و مثبت شهرنشینی بر انتشار دی اکسید کربن که یک‌دیگر را خنثی می­کنند، سازگار است. از این‌رو با توجه به این‌که شهرنشینی تاثیر متفاوتی می‌تواند بر انتشار دی‌اکسید کربن داشته باشد، پژوهش حاضر در صدد بررسی این موضوع در 43 کشور منتخب از کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی با به‌کارگیری مدل STIRPAT[12] و با استفاده از روش پنل‌دیتا در فاصله‌ی زمانی 2000 تا 2010 است. فرضیه­ی مطرح شده در پژوهش نیز بر پایه­ی وجود تاثیر شهرنشینی بر انتشار دی‌اکسید کربن در کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی است.

بر اساس سازمان‌دهی مباحث مقاله، بعد از مقدمه در قسمت دوم مبانی نظری و پیشینه‌ی پژوهش مرور شده و در قسمت سوم، نقشه‌ی جغرافیایی کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی آورده شده است. در قسمت چهارم، روش بررسی معرفی شده و قسمت پنجم نیز به یافته­ها اختصاص­یافته و بحث و نتیجه­گیری نیز بخش پایانی پژوهش را به خود اختصاص داده است.

مبانی نظری و پیشینه‌ی پژوهش

            اگرچه شهرنشینی بیش‌تر در شکل نوسازی اقتصادی مورد بحث قرار می‌گیرد، اما این پدیده شاخصی جمعیتی است که تراکم شهری را افزایش داده، چارچوب رفتار بشری را دگرگون کرده و در نتیجه الگوی مصرف انرژی خانوار را تحت تاثیر قرار می‌دهد. با این حال، حوزه‌ای که در آن اثرات رشد شهرنشینی بر مصرف انرژی در سطح ملی و انتشار دی‌اکسید کربن به‌طور کامل مورد بررسی قرار گیرد، به‌وضوح در یک نظریه‌ی واحد توضیح داده نشده است. در مقابل، برخی از اثرات احتمالی شهرنشینی بر روی محیط زیست در حد جزیی و به‌طور جداگانه در سه نظریه‌ی مرتبط با هم مورد بحث و بررسی قرار گرفته‌اند: 1) نظریه‌ی نوسازی بوم‌شناختی 2) نظریه‌ی تحول محیط زیست به شهر و 3) نظریه‌ی تراکم شهری. نظریه‌ی نخست، بر اثرات در سطح ملی تمرکز دارد، دو نظریه‌ی دیگر نیز بر اثرات در سطح شهر اشاره می‌کنند (13). در زیر به توضیح این سه نظریه پرداخته می‌شود:

الف. نظریه‌ی نوسازی بوم‌شناختی (اکولوژیکی): این نظریه در اوایل دهه‌ی 1980 میلادی در گروه کوچکی از کشورهای اروپای غربی، به‌ویژه آلمان، هلند و انگلستان توسعه یافته است. دانشمندان علوم اجتماعی هم‌چون مارتین ژانیک[13] از آلمان، آرتور پی. جی. مول[14] از هلند و جوزف مورفی[15] از بریتانیا، سهم قابل توجهی در تدوین این نظریه داشته‌اند. هدف نظریه‌ی نوسازی بوم‌شناختی، تجزیه‌وتحلیل چگونگی مقابله‌ی جوامع صنعتی با بحران‌های زیست‌محیطی است. هدف کلی مطالعات انجام شده در راستای نظریه‌ی سنتی نوسازی زیست‌محیطی، بر تعدیلات زیست‌محیطی (موجود و برنامه‌ریزی شده) در اثر فعالیت‌های اجتماعی، طرح‌های نهادی- اجتماعی و هم‌چنین گفتمان‌های سیاسی برای حفاظت از پایگاه معیشتی جوامع متمرکز است. بنابراین نظریه‌ی نوسازی بوم‌شناختی نه‌تنها بر نوسازی اقتصادی بلکه بر دگرگونی‌های اجتماعی- نهادی نیز تاکید دارد. در این نظریه، شهرنشینی یک فرآیند تحول اجتماعی است. محققان استدلال می‌کنند که مشکلات زیست‌محیطی ممکن است از مراحل پایین توسعه تا مراحل میانی توسعه افزایش یابند. با این حال، نوسازی، بیش‌تر می‌تواند چنین مشکلاتی را به حداقل برساند. به‌عنوان مثال، جوامعی که به سوی تحقق بخشیدن به اهمیت پایداری محیط زیست سوق پیدا می‌کنند، به‌دنبال از بین بردن اثرات مخرب زیست محیطی ناشی از رشد اقتصادی، در اثر نوآوری‌های تکنولوژی، تراکم شهری و تغییر جهت به سمت صنایع مبتنی بر دانش و خدمات هستند (13).

ب. نظریه‌ی تغییر محیط زیست به فضای شهری: ابزار قدرت‌مندی جهت پاسخ‌گویی به این پرسش است که " چالش‌های زیست‌محیطی که شهرها تحت تاثیر آن‌ها قرار می‌گیرند، کدامند؟ " این نظریه به‌طور عمده، انواع مسایل زیست محیطی- شهری و تکامل آن‌ها را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد. مک‌گراناهان و همکاران (8) و مک‌گراناهان و سونگسور[16] (14) ادعا می‌کنند که فشارهای محیط زیست- شهری منجربه پراکندگی و تاخیر بیش‌تر در تنظیم منابع می‌شوند. در نتیجه مسایل زیست محیطی- شهری در مراحل مختلف توسعه‌ی اقتصادی متفاوتند. مراحل پایینی توسعه، بیش‌تر اوقات با مشکلات زیست‌محیطی مربوط به فقر (کمبود عرضه‌ی آب سالم و بهداشت نامناسب) مواجه است. با این حال، با افزایش سطوح درآمدی، این مشکلات به‌تدریج فروکش می‌کنند. افزایش ثروت در شهرها، بیش‌تر با افزایش فعالیت‌های تولیدی که منجربه ایجاد آلودگی‌های صنعتی قابل توجهی همانند آلودگی آب و هوا می‌شود، همراه است. چنین مشکلاتی در شهرهای ثروت‌مند به علت بهبود در مقررات زیست‌محیطی، پیشرفت تکنولوژیکی و تغییرات ساختاری در اقتصاد کاهش می‌یابند. الگوهای مصرفی و شیوه‌های زندگی در شهرهای ثروت‌مند در مقایسه با شهرهای با درآمد پایین‌تر، بیش‌تر به‌سمت استفاده از منابع بیش‌تر تمایل دارند، بنابراین شهرهای ثروت‌مند بیش‌تر با مسایل زیست‌محیطی مربوط به مصرف مواجه هستند. به عبارت دیگر، در شهرهایی که به ثروت‌مند شدن می‌گرایند، تقاضا برای زیر ساخت‌های شهری، حمل و نقل و مصرف منابع شخصی افزایش می‌یابد. در نتیجه، مسایل مربوط به مصرف، هم‌چون مصرف انرژی و انتشار CO2 ناشی از آن، دارای اهمیت می‌شوند (13).

ج) نظریه‌ی تراکم شهری: این نظریه، مزایای زیست‌محیطی ناشی از تراکم شهری را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد، با این استدلال که تراکم بالای شهری موجب بهره‌برداری از صرفه‌های مقیاس برای زیرساخت‌های عمومی شهری (به‌عنوان مثال، حمل و نقل عمومی، مدارس و عرضه‌ی آب) شده، وابستگی به ماشین، مسیرهای طولانی حمل‌ و نقل و اتلاف‌های ناشی از توزیع برق را کاهش می‌دهد و در نهایت منجربه کاهش مصرف انرژی و کاهش انتشار CO2ناشی از مصرف انرژی می‌شود. با این حال، برخی از منتقدان بر این باورند که زیان‌های ناشی از افزایش تراکم شهری به احتمال زیاد به علت تراکم ترافیک، ازدحام بیش از حد و آلودگی هوا، از منافع ناشی از آن بیش‌تر است. در مقابل این امکان نیز وجود دارد که استفاده از انرژی و تولید گازهای گل‌خانه‌ای افزایش یابد. در اصل بدون پشتیبانی از زیرساخت‌های مناسب شهری، تراکم بالای شهری می‌تواند مسایل و مشکلات زیست‌محیطی قابل توجهی به‌بار آورد (13).

تعدادی از محققین رابطه‌ی بین شهرنشینی و انتشار گاز گل‌خانه­ای دی‌اکسید کربن را مورد مطالعه قرار داده‌اند. در یکی از اولین مطالعات، پاریخ و شوکلا[17] (15) با استفاده از مجموعه‌ی داده­های 83 کشور توسعه‌یافته و در حال توسعه برای سال 1986 به بررسی تاثیر شهرنشینی بر مصرف انرژی و انتشار گازهای گل‌خانه‌ای سمی پرداخته‌اند. نتایج پژوهش حاکی از تاثیر مثبت و معنی‌دار شهرنشینی بر انتشار گازهای گل‌خانه­ای CO2، CH4 و CFC بوده و کشش انتشار گاز CO2 نسبت به شهرنشینی 036/0 بوده است. یورک[18] و همکاران (16) با استفاده از تحلیل مقطعی 137 کشور، به بررسی رابطه‌ی بین شهرنشینی و انتشار گاز گل‌خانه‌ای دی اکسید کربن پرداخته‌اند. بر اساس یافته‌های مطالعه، افزایش شهرنشینی باعث افزایش انتشار دی اکسید کربن می­شود. کول و نئومایر[19] ( 17) با مطالعه‌ی 86 کشور در فاصله‌ی زمانی 1975 تا 1998 به این نتیجه رسیده‌اند که رابطه‌ای مثبت بین شهر نشینی و انتشار دی‌اکسید کربن وجود داشته، به‌طوری‌که ده درصد افزایش در شهرنشینی باعث افزایش هفت درصد در انتشار دی‌اکسید کربن می‌شود. فان[20] و همکاران (18) به نتیجه‌ی وجود رابطه‌ی منفی بین شهرنشینی و انتشار دی­اکسید کربن در کشورهای در حال توسعه رسیده و آلام[21] و همکاران (19) نیز در پژوهشی به بررسی تاثیر عوامل تعیین‌کننده‌ی آلودگی محیط زیست در پاکستان در فاصله‌ی زمانی 1971 تا 2005 پرداخته‌اند. یافته‌های پژوهش حکایت از آن داشته است که افزایش در تولید ناخالص داخلی و شدت استفاده از انرژی سبب افزایش آلودگی محیط زیست (انتشار گاز دی‌اکسید کربن) می‌شود. لیدل و لانگ[22] (20) با استفاده از مجموعه‌ی داده­های پنلی 17 کشور توسعه­یافته در دوره‌ی ده و پنج ساله، به این نتیجه رسیده‌اند که هنگام استفاده از متغیر انتشار کل گاز دی‌اکسیدکربن به‌عنوان متغیر وابسته، شهرنشینی تاثیر مثبت ولی بی‌معنی بر انتشار گاز دی­اکسیدکربن داشته ولی وقتی که دی­اکسیدکربن ناشی از حمل‌ونقل به‌عنوان متغیر وابسته به‌کار برده می‌شود، شهرنشینی تاثیر مثبت و معنی‌داری بر انتشار دی­اکسیدکربن دارد. پومانی وونگ و کانکو (4) با استفاده از مدل STIRPAT به بررسی تاثیر شهرنشینی بر انتشار دی‌اکسید کربن در 99 کشور و در فاصله‌ی 1975 تا 2005 پرداخته‌اند. در این مطالعه تعداد زیادی از روش‌های رگرسیون پنلی به‌کار برده شده است ولی روش­های تجربی همگی ماهیت ایستا داشته‌اند. نتایج مطالعه نشان داده است که شهرنشینی تاثیر مثبت و معنی‌داری بر انتشار گاز دی‌اکسید کربن برای هر گروه درآمدی دارد، ولی بیش‌ترین تاثیرش برای گروه درآمدی متوسط کشورها می‌باشد، به‌طوری‌که برای گروه­های درآمدی پایین، ضریب برآورد شده بر شهرنشینی بین 430/0 و 615/0 تغییر کرده و برای گروه­های درآمدی متوسط ضریب برآورد شده بر شهرنشینی بین 210/0 و 512/0 متغیر است. برای گروه­های درآمدی بالا نیز ضریب برآورد شده بر شهرنشینی بین 041/0 و 358/0 تغییر می­کند. شارما[23] (21) یک پنل وسیع از 69 کشور ( از جمله کشورهای درآمدی بالا، درآمدی متوسط و درآمدی کم) را مورد مطالعه قرار داده و به این نتیجه رسیده است که در پنل جهانی، شهرنشینی تاثیر منفی و معنی‌داری بر انتشار گاز کربن دارد، به‌طوری‌که برای پنل جهانی، یک درصد افزایش در شهرنشینی باعث کاهش 7/0 درصد در انتشار دی‌اکسید کربن می‌شود. هم‌چنین یافته‌های دیگر پژوهش حاکی از آن است که شهرنشینی تاثیر منفی و بی‌معنی بر انتشارگاز دی‌اکسید کربن در پنل­های درآمدی کم، متوسط و زیاد دارد. حسین[24] (22) نه کشور تازه صنعتی شده‌ی برزیل، چین، هند، مالزی، مکزیک، فیلیپین، آفریقای جنوبی، تایلند، و ترکیه را طی سال­های 1971 تا 2007 مورد مطالعه قرار داده و به نتیجه‌ی وجود یک بردار هم‌انباشته‌ی بلندمدت بین انتشار گاز دی‌اکسید کربن با تولید، مصرف انرژی، باز بودن تجاری و شهرنشینی رسیده است، به‌طوری‌که در بلندمدت یک درصد افزایش در مصرف انرژی و درآمد به ترتیب باعث افزایش 2/1 و 2/0 درصد در انتشار گاز دی‌اکسید کربن شده و یک درصد افزایش شهرنشینی باعث کاهش 6/0 درصد انتشار گاز دی اکسید کربن می‌شود. لی- نا[25] و همکاران (23) با استفاده از مدل STIRPAT به تجزیه‌ و تحلیل تاثیر عوامل مختلف مخصوصا شهرنشینی بر انتشار دی‌اکسید کربن در شهر تیانجین چین، در فاصله‌ی زمانی 1990 تا 2010 پرداخته‌اند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که جمعیت و ساختار حمل‌ونقل تاثیر مهمی در انتشار گاز کربن داشته و شهرنشینی به‌طور مستقیم باعث افزایش انتشار کربن در شهر تیانجین می‌شود. هم‌چنین پونس و مارشال[26] (24) به طور تجربی به بررسی این موضوع پرداخته اند که چگونه انتشار دی‌اکسید کربن در سطح ملی تحت تاثیر شهرنشینی و سیاست‌های زیست‌محیطی قرار می‌گیرد. برای این منظور از مدل پنل‌دیتا برای 80 کشور در فاصله‌ی زمانی 1983 تا 2005 استفاده شده است. نتایج مدل اثرات تصادفی و ثابت نشان داده است که در سطح متوسط جهانی، کشش انتشار دی‌اکسید کربن نسبت به شهرنشینی 95/0می‌باشد. به‌طوری‌که یک درصد افزایش در شهرنشینی باعث افزایش 95/0 درصد در انتشار دی‌اکسید کربن می‌شود.

در رابطه با موضوع پژوهش در ایران نیز مطالعاتی انجام شده است که به چند مورد اشاره می‌شود:

فطرس و قربان‌سرشت (1391) در پژوهشی با عنوان " اثر رشد شهرنشینی بر مصرف انرژی و انتشار دی‌اکسید کربن: مقایسه‌ی سه نظریه"، به بررسی و مقایسه‌ی اثرات رشد شهرنشینی بر میزان مصرف انرژی و میزان انتشار دی اکسید کربن پرداخته اند. این سه نظریه شامل الف) تغییر محیط زیست به فضای شهری، ب) تراکم شهری و ج) نظریه‌ی نوسازی بوم‌شناختی بین دو گروه کشورهای منتخب (کشورهای با صادرات نفتی و بدون صادرات نفتی) از منطقه‌ی خاورمیانه و شمال آفریقا می‌باشد. در پژوهش ایشان از مدل اثرات تصادفی با رگرسیون بر روی جمعیت، منابع و تکنولوژی و مجموعه‌ای از داده‌های پانل متوازن برای 18 کشور و برای دوره‌ی زمانی 1990 تا 2007 استفاده شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که اثر رشد شهرنشینی بر میزان مصرف انرژی و میزان انتشار دی‌اکسید کربن در هر دو گروه کشورهای منتخب مثبت و معنی‌دار بوده و میزان این اثر برای کشورهای صادرکننده‌ی نفت در مقایسه با کشورهای بدون صادرات نفتی، بیش‌تر می‌باشد (13).

فطرس و همکاران (1391) در مطالعه‌ای با عنوان "بررسی رابطه میان آلودگی هوا، شدت انرژی و بازبودن اقتصاد ایران "، با استفاده از روش ARDL به بررسی رابطه‌ی CO2 و شدت انرژی و درجه‌ی باز بودن اقتصاد در فاصله‌ی زمانی 1346 تا 1386 پرداخته‌اند. نتایج مطالعه حاکی از وجود رابطه‌ی مثبت و معنی‌دار میان شدت انرژی و آلودگی هوا و ارتباط مثبت بین بازبودن اقتصاد و آلودگی هوا در بلندمدت می‌باشد (25).

فطرس و همکاران (1390) در پژوهشی با عنوان "بررسی تاثیر شدت انرژی و گسترش شهرنشینی بر تخریب محیط زیست در ایران (تحلیل هم‌جمعی)" با استفاده از روش‌های اقتصادسنجی از جمله رویکرد یوهانسن- یوسیلیوس، به بررسی آثار متغیرهای تولید ناخالص داخلی، شهرنشینی، جمعیت و شدت انرژی بر روی آلودگی هوا در ایران، در فاصله‌ی زمانی 1346 تا 1385 پرداخته‌اند. نتایج مطالعه مبین تاثیر مثبت و معنی‌دار متغیرهای شدت انرژی، رشد شهرنشینی و جمعیت بر انتشار گاز دی‌اکسید کربن می‌باشد. هم‌چنین یافته‌های دیگر پژوهش، حاکی از تایید فرضیه‌ی منحنی زیست‌محیطی کوزنتس در ایران برای دوره‌ی مورد بررسی بوده است (26).

فطرس و براتی (1390) در مطالعه‌ای با عنوان "تجزیه‌ی انتشار دی‌اکسید کربن ناشی از مصرف انرژی به بخش‌های اقتصادی ایران؛ یک تحلیل تجزیه‌ی شاخص"، به بررسی چهار عامل اثرگذار بر انتشار CO2 یعنی فعالیت‌های اقتصادی، تغییرات ساختاری، ضریب انتشار CO2 و شدت انرژی با استفاده از تحلیل تجزیه‌ی شاخص (IDA) در فاصله‌ی زمانی 1376 تا 1386 پرداخته‌اند. نتایج مطالعه حکایت از آن دارد که رشد اقتصادی بزرگ‌ترین اثر مثبت را بر تغییرات انتشار CO2 در تمام بخش‌های مورد بررسی، به‌جز بخش صنعت و حمل‌و نقل و در کل اقتصاد داشته است. تغییرات ساختاری در دو بخش صنعت و حمل‌ونقل، اثر غالب را بر افزایش انتشار CO2 داشته است و شدت انرژی اثری نسبتاً بزرگ بر تغییر انتشار CO2 در بخش خانگی- عمومی داشته است، در حالی‌که اثر آن در چهار بخش دیگر کوچک و گاه حتی منفی بوده است. اثر تغییر در ضریب انتشار CO2 نیز به‌جز در دیگر بخش‌ها (نیروگاهی، پالایشگاهی و ...) در چهار بخش دیگر اقتصادی، کوچک بوده است. هم‌چنین تجزیه‌ی شدت انتشار CO2 نشان داده است که حدود 82 درصد از تغییر در شدت انتشار CO2 در اثر تغییرات ساختاری بوده است (27).

بهبودی و همکاران (1389) در پژوهشی با عنوان "عوامل اقتصادی و اجتماعی موثر بر انتشار سرانه‌ی دی‌اکسید کربن در ایران (1383-1346)" با استفاده از روش هم‌انباشتگی جوهانسن- جوسیلیوس و مدل تصحیح خطای برداری به بررسی رابطه‌ی مصرف انرژی (شدت استفاده از انرژی)، رشد اقتصادی و انتشار سرانه‌ی دی‌اکسید کربن به‌عنوان معیاری برای آلودگی محیط زیست در ایران، در فاصله‌ی زمانی 1346 تا 1383 پرداخته‌اند. نتایج پژوهش نشان‌دهنده‌ی وجود رابطه‌ای مثبت بین متغیرهای مستقل همانند مصرف انرژی، رشد اقتصادی، آزادسازی تجاری، جمعیت شهرنشین و متغیر انتشار سرانه‌ی دی‌اکسید کربن در ایران می‌باشد (28).

لطفعلی‌پور و آشنا (1389) در مطالعه‌ای با عنوان "بررسی عوامل موثر بر تغییر انتشار دی‌اکسید کربن در اقتصاد ایران" به تحلیل عوامل اثرگذار بر تغییر انتشار دی‌اکسید کربن با استفاده از روش تجزیه‌ای کامل در فاصله‌ی زمانی 1373 تا 1386 پرداخته‌اند. نتایج مطالعه نشان داده است که در تحلیل کلی، مهم‌ترین عامل افزایش انتشار CO2، رشد اقتصادی (اثر مقیاس) بوده و ساختار اقتصادی به میزان کم‌تری در افزایش انتشار کربن موثر می‌باشد و ضریب آلودگی و شدت انرژی به میزان کمی در کاهش انتشار CO2 نقش دارند. هم‌چنین در تحلیل جزیی برای هر بخش اقتصادی، باتوجه به ویژگی هر بخش، نتایج متفاوتی در ارتباط با هر عامل به‌دست آمده و اثر فعالیت‌های اقتصادی در تمام بخش‌ها مثبت بوده و بخش‌هایی که سهم آن‌ها در تولید کل کاهش یافته است، اثر ساختاری منفی و در نتیجه اثر کاهشی بر انتشار CO2 دارند (29).

 

 

 

راهنمای نقشه:        کشورهای عضو      کشورهای ناظر      کشورهای عضو در گذشته (ماخذ: ویکی‌پدیا، دانشنامه‌ی آزاد)

شکل 1- نقشه‌ی جغرافیایی کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی

Figure1. Geographic Map of OIC Member States

 

روش بررسی

هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر شهرنشینی بر انتشار دی‌اکسید کربن در کشورهای منتخب عضو سازمان کنفرانس اسلامی در فاصله‌ی زمانی سالانه‌ی 2000 تا 2010 است. بر این اساس با به‌کارگیری روش پنل‌دیتا و با استفاده از مدل به‌کاربرده شده توسط سادرسکی (2) در قالب مدل STIRPT، به بررسی این موضوع پرداخته می‌شود. محققین بسیاری مدل تاثیرات تصادفی با رگرسیون جمعیت، منابع و فناوری (STIRPAT) را برای بررسی رابطه‌ی بین شهرنشینی و انتشار گاز گل‌خانه‌ای دی‌اکسید کربن به‌کار برده‌اند که از جمله می‌توان به مطالعه‌ی لیدل و لانگ (20)، پومانی وونگ و کانکو (4) و مارتینز- زارزوسو و ماروتی[27] (30) اشاره نمود. مدل STIRPAT بر اساس مدل IPAT که توسط ارلیش و هولدرن[28] (31) توسعه یافته، ساخته شده است. مدل IPAT تاثیر محیط زیست را به جمعیت، وفور منابع و تکنولوژی مرتبط می­کند.

(1)

 

 

دو انتقاد درباره مدل IPAT وجود دارد: اول این‌که یک معادله ریاضی یا هویت حساب‌داری است که برای آزمودن فرضیه مناسب نیست. دوم این‌که یک تناسب سخت بین متغیرها را فرض می­کند. از این‌رو دیتز و روزا[29] (32) یک نسخه‌ی تصادفی از IPAT را ارایه کرده‌اند:

(2)

 

در رابطه‌ی (2) P: جمعیت، A: وفور منابع، T: تکنولوژی و I: تغییرات زیست‌محیطی را نشان می‌دهد. هم‌چنین، زیرنویس i (i=1,…,N) مشخص کننده‌ی کشورها بوده و زیرنویس t (t=1,…,T) نیز مشخص کننده‌ی دوره‌ی زمانی می‌باشد. تاثیرات خاص کشورها نیز با ai نشان داده شده و eit نشان‌دهنده‌ی خطای تصادفی می‌باشد. لگاریتم­های طبیعی رابطه‌ی (2) یک تشخیص خطی مناسبی را برای برآورد پنلی فراهم کرده و از آن‌جا که از متغیرها لگاریتم گرفته می‌شود، ضرایب برآورد شده می‌توانند به عنوان کشش نیز در نظر گرفته شوند.

(3)

                                                

بر این اساس، در ادامه، با الگوگیری از مدل به‌کاربرده شده توسط سادرسکی (2) در قالب مدل STIRPAT، مطابق رابطه‌ی (4) به بررسی تاثیر شهرنشینی بر انتشار دی‌اکسید کربن در 43 کشور منتخب از کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی با اسامی ایران، یمن، نیجریه، موزامبیک، مراکش، مصر، مالزی، مالدیو، لیبی، لبنان، کویت، ساحل عاج، قزاقستان، قطر، قرقیزستان، کومور، گینه بیسائو، گویان، گامبیا، گابن، عمان، عراق، سورینام، سوریه، سودان، سنگال، عربستان سعودی، جیبوتی، الجزایر، تونس، توگو، ترکمنستان، ترکیه، تاجیکستان، بنگلادش، برونئی، پاکستان، ازبکستان، اندونزی، امارات، آلبانی، اردن و آذربایجان در فاصله‌ی زمانی سالانه‌ی 2000 تا 2010 پرداخته می‌شود. داده‌های به کار برده شده در پژوهش، از لوح فشرده‌ی WDI2014[30] استخراج شده و لازم به ذکر است که در نسخه‌ی WDI2014، برای اکثر کشورهای منتخب، آمار و اطلاعات مربوط به متغیرهای شهرنشینی تا سال 2013، تولید ناخالص داخلی سرانه نیز تا سال 2013 و مصرف انرژی تا سال 2011 موجود است، ولی با توجه به وجود آمار و اطلاعات مربوط به متغیر انتشار دی‌اکسید کربن تا سال 2010، دوره‌ی زمانی تا سال 2010 محدود شده است. دلیل انتخاب 43 کشور از 57 کشور عضو کنفرانس اسلامی نیز، فقدان اطلاعات کامل و منسجم برای 14 کشور مابقی بوده است. هم‌چنین، در حیطه‌ی جستجوی پژوهش‌گران، در رابطه با موضوع پژوهش در ایران، مطالعات زیادی انجام گرفته است ولی مطالعاتی که به صورت پنلی با استفاده از مدل STIRPAT کار شده باشد، مطالعه‌ی فطرس و قربان‌سرشت (13) است که ایشان به بررسی اثر رشد شهرنشینی بر مصرف انرژی و انتشار دی‌اکسید کربن در 18 کشور از منطقه‌ی خاورمیانه و شمال آفریقا در فاصله‌ی زمانی 1990 تا 2007 پرداخته‌اند. هم‌چنین در مطالعه‌ی ایشان، در مدل STIRPAT به کاربرده شده، متغیر تکنولوژی به سهم ارزش افزوده‌ی بخش صنعت و خدمات تجزیه شده است، ولی در مطالعه‌ی حاضر، به پیروی از مطالعه‌ی لیدل و لانگ (20)، پومانی وونگ و کانکو (4) و مارتینز-زارزوسو و ماروتی (30)، متغیر تکنولوژی با استفاده از متغیر شدت انرژی برآورد شده است.

 

(4)

 

در رابطه‌ی (4) CO2: انتشار سرانه‌ی گاز دی‌اکسید کربن (بر حسب متریک تن)، UPOP: جمعیت شهرنشین (درصد از کل جمعیت)، GDPP: تولید ناخالص داخلی سرانه‌ی واقعی (بر مبنای سال پایه‌ی 2005)، ENIN: شدت انرژی که به پیروی از مطالعه‌ی لیدل و لانگ (20)، پومانی وونگ و کانکو (4)، مارتینز- زارزوسو و ماروتی (30) و سادرسکی (2)، به صورت مصرف انرژی معادل کیلوگرم نفت تقسیم بر تولید ناخالص داخلی واقعی به قیمت ثابت سال 2005 تعریف شده است، L: علامت لگاریتم و U: جملات پسماند مدل می‌باشد.[31]

داده­های ترکیبی به مجموعه‌ای از داده­هایی گفته می­شود که بر اساس آن مشاهدات به­وسیله­ی تعداد زیادی از متغیر­های مقطعی(N)، که اغلب به صورت تصادفی انتخاب می­شوند، در طول یک دوره­ی زمانی مشخص(T) مورد بررسی قرار گرفته باشند. در این صورت این N´T داده آماری را داده­های ترکیبی یا داده­های مقطعی- سری زمانی[32] می­نامند. به این ترتیب دو نوع بعد وجود خواهد داشت: بعد زمان و بعد مقاطع(افراد)[33] که آن را داده­های گروهی- زمانی[34] نیز می­گویند. از آن‌جا که داده­های ترکیبی دربرگیرنده­ی هر دو جنبه­ی داده­های سری­ زمانی و داده­های مقطعی است، به­کارگیری مدل­های توضیح دهنده­ی آماری مناسبی که ویژگی­های آن متغیر­ها را توصیف کند، پیچیده­تر از مدل­های استفاده شده در داده­های مقطعی و سری زمانی است. مجموعه­ی داده­های پنل مزایای بسیاری نسبت به داده­های مقطعی یا سری زمانی دارند که برخی از مهم­ترین آن­ها عبارت است از: الف) داده­های مقطعی یا سری زمانی صرف که ناهمسانی فردی را لحاظ نمی­کنند، بنابراین ممکن است که تخمین تورش­داری به­دست دهند در حالی­که در روش پنل می­توان با لحاظ کردن متغیرهای مخصوص انفرادی[35] این ناهمسانی را لحاظ کرد، ب) با ترکیب مشاهدات سری زمانی و مقطعی، داده­های پنل با اطلاعات بیش‌تر، انعطاف بالاتر، هم­خطی کم‌تر میان متغیرها و درجه­ی آزادی بیش‌تر، کارایی بالاتری را ارایه می­کنند، ج) با مطالعه­ی مشاهدات مقطعی تکراری، داده­های پنل به منظور مطالعه­ی پویای تغییرات، مناسب­تر و بهترند (به عنوان مثال، دوره­های بی‌کاری و تحرک نیروی کار با داده­های پنل بهتر بررسی می­شوند)، د) داده­های پنل، تاثیراتی را که نمی­توان به سادگی در داده­های مقطعی و سری زمانی مشاهده کرد، بهتر معین می­کنند (به عنوان مثال: اثرات قوانین حداقل دستمزد بر اشتغال با داده­های پنل بهتر بررسی می­شوند)، ه) داده­های پنل ما را قادر می­سازد تا مدل­های رفتاری پیچیده­تر را مطالعه کنیم(به عنوان مثال: تغییرات تکنولوژی و صرفه­های اقتصادی با داده­های پنل بهتر بررسی می­شوند) و ز) داده­های پنل از طریق فراهم­کردن تعداد داده­های زیاد، تورش را از بین می­برد (33).

یافته­ها

الف. بررسی پایایی متغیرها

            پیش از برآورد مدل، لازم است پایایی متغیرهای مورد استفاده در مدل، مورد آزمون قرار گیرد، زیرا ناپایایی متغیرها چه در مورد داده­های سری زمانی و چه داده­های تابلویی، باعث بروز مشکل رگرسیون کاذب می­شود. بر خلاف آن­چه در مورد داده­های سری زمانی مرسوم است، در مورد داده­های تابلویی نمی­توان برای آزمون پایایی از آزمون­های دیکی- فولر[36] و دیکی- فولر تعمیم­یافته[37] بهره جست، بلکه لازم است به نحوی پایایی جمعی متغیرها آزمون شود (34).

به منظور بررسی پایایی متغیرها، از آزمون لوین، لین و چو[38] (LLC) استفاده شده است. بر اساس نتایج آزمون مذکور که در جدول (1) آورده شده است، با توجه به کم‌تر بودن مقادیر احتمال از مقدار 05/0، فرضیه­ی H0 مبنی بر وجود ریشه­ی واحد در سطح اطمینان 95 درصد رد شده و متغیر­های مدل، پایا در سطح و یا به عبارتی دیگر، I(0) می­باشند.

جدول 1- نتایج آزمون پایایی متغیر­ها با استفاده از آزمون ریشه­ی واحد جمعی[39] لوین، لین و چو

Table1. The Results of the Stationary of Variables by Using the Levin, Lin and Chu’s Common Unit Root Test

با عرض از مبدا و روند

با عرض از مبدا

نام متغیر

احتمال

آماره­ی آزمون

احتمال

آماره­ی آزمون

000/0

97/13-

000/0

23/7-

LCO2

000/0

99/9-

000/0

77/3-

LUPOP

000/0

66/6-

013/0

21/2-

LGDPP

000/0

04/10-

001/0

05/3-

LENIN

ماخذ: یافته‌های پژوهش

ب. تخمین مدل

در ادامه به برآورد مدل معرفی­شده در رابطه‌ی (4) پرداخته می­شود. مساله­ای که اغلب در مطالعات کاربردی مطرح می­شود این است که آیا امکان ادغام داده­ها وجود دارد یا این­که مدل در مقاطع مختلف نتایج متفاوتی به دست می­دهد. به عبارتی دیگر، آیا در مدل مورد نظر برای مقاطع مختلف شیب­ها و عرض از مبدا­ها متفاوت می­باشند یا خیر؟ در صورت وجود ناهمگنی­ها و تفاوت­های فردی باید از روش داده­های ترکیبی استفاده کرد. بدین منظور ابتدا باید قبل از هر نوع برآوردی به آزمون معنی­دار بودن اثرات فردی پرداخته شود. آماره­ای که برای آزمون معنی­دار بودن یا نبودن اثرات فردی به کار می­رود، F لیمر می‌باشد. اگر در یک سطح معنی­داری مشخص، F محاسبه شده از مقدار F جدول با درجه­ی آزادی صورت (N-1) و مخرج (NT-N-K) بزرگ­تر باشد، فرضیه­ی H0 مبنی بر معنی­دار نبودن اثرات فردی رد شده و بنابراین باید مدل به صورت پنل­دیتا برآورد شود. اما اگر F محاسبه شده، از F مربوطه در جدول کوچک­تر باشـد، آن­گاه فرضیــه­ی H0 را نمی­توان رد کرد (35).

جدول (2) نتایج مربوط به آزمون اثرات ثابت برای رابطه‌ی (4) را نشان می­دهد. همان­طور که در جدول مذکـور مشـاهـده می­شود، در مدل مذکور، با توجه به مقدار احتمال مربوط به آماره­ی F، در سطح اطمینان 95 درصد، آماره­ی F محاسبه شده از مقدار آماره­ی F جدول بزرگ­تر بوده و نشان­گر رد فرضیه­ی H0 و تایید روش تخمین پنل‌دیتا در مدل پژوهش می‌باشد.

جدول 2- نتایج مربوط به آزمون اثرات ثابت

Table 2.The Results of Fixed Effects Test

Prob

Statistic

 

000/0

74/116

Cross-Section F

000/0

90/1114

Cross-Section Chi-square

 ماخذ: یافته‌های پژوهش

در مرحله­ی بعد، برای پاسخ به این‌که آیا تفاوت در عرض از مبدا واحدهای مقطعی به‌طور ثابت عمل می­کند یا این‌که عمل‌کردهای تصادفی می­توانند این اختلاف بین واحدها را به‌طور واضح­تری بیان­کنند، از آزمون هاسمن استفاده می‌شود. در این آزمون، فرضیه­ی H0 مبنی بر سازگاری تخمین­های اثر تصادفی را در مقابل فرضیه­ی H1 مبنی بر ناسازگاری تخمین‌های اثر تصادفی یا سازگاری اثر ثابت آزمون می­کنیم.

جدول (3) نتایج مربوط به آزمون هاسمن را نشان می­دهد. با توجه به جدول مشاهده می­شود که در سطح اطمینان 95 درصد، فرضیه­ی H0 مبنی بر سازگاری تخمین­های اثر تصادفی رد نشده و باید جهت برآورد مدل از تخمین به روش تصادفی استفاده نمود.

جدول 3- نتایج مربوط به آزمون هاسمن

Table3. The Results of Hausman Test

Prob

Chi-sq.Statistic

 

070/0

04/7

Cross-Section random

ماخذ: یافته‌های پژوهش

رابطه‌ی (5) نتایج مربوط به برآورد مدل را نشان می‌دهد. همان‌طور که ملاحظه می‌شود، علامت ضرایب مطابق با مبانی نظری مورد انتظار بوده و از نظر آماری نیز معنی‌دار می‌باشند، به‌طوری‌که یک درصد افزایش در متغیرهای شهرنشینی، تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی و شدت انرژی به ترتیب باعث افزایش 57/0، 74/0 و 55/0 درصد در انتشار گاز دی‌اکسید کربن می‌شود.

 

(4)

 

بحث و نتیجه‌گیری

هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر شهرنشینی بر انتشار دی‌اکسید کربن در منتخبی از کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی در فاصله‌ی زمانی سال‌های 2000 تا 2010 است. بر اساس یافته‌های پژوهش، علامت ضرایب مطابق با مبانی نظری مورد انتظار بوده و از نظر آماری نیز معنی‌دار بودند، به‌طوری‌که هرسه متغیر شهرنشینی، تولید ناخالص داخلی سرانه و شدت انرژی تاثیر مثبت و معنی‌داری بر انتشار گاز دی‌اکسید کربن داشته و مقدار کشش انتشار دی‌اکسید کربن نسبت به متغیر شهرنشینی، تولید ناخالص داخلی سرانه و شدت انرژی به ترتیب برابر 57/0، 74/0 و 55/0 می‌باشد. در تفسیر تاثیر مثبت متغیر شهرنشینی بر میزان انتشار دی‌اکسید کربن، می‌توان بیان نمود که چون اکثر کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، کشورهای با توسعه‌ی پایین و یا در حال توسعه می‌باشند، از این‌رو بر اساس دو نظریه‌ی نوسازی بوم‌شناختی و تغییر محیط زیست به فضای شهری، با توجه به افزایش شهرنشینی و ساختار زندگی شهری که نیازمند استفاده از منابع بیش‌تر انرژی و سوخت مخصوصاً در موارد حمل و نقل و جا به جایی است، با افزایش مصرف انرژی باعث افزایش انتشار دی‌اکسید کربن در این کشورها می‌شود که این نتیجه در مطالعه‌ی پاریخ و شوکلا (15)، یورک و همکاران (16)، کول و نئومایر (17)، لیدل و لانگ (20)، پومانی وونگ و کانکو (4)، لی- نا و همکاران (23)، پونس و همکاران (24)، فطرس و قربان‌سرشت (13)، فطرس و همکاران (26) و بهبودی و همکاران (28) نیز تایید شده است. در تفسیر تاثیر مثبت تولید ناخالص داخلی سرانه بر انتشار گاز دی‌اکسید کربن می‌توان بیان نمود که چون با افزایش تولید ناخالص داخلی و قرار گرفتن کشورهای مورد مطالعه در مسیر رشد، این کشورها نیازمند مصرف بالای انرژی هستند و خود افزایش تولید مستلزم استفاده‌ی بیش‌تر نهاده‌های تولیدی است که انرژی هم یکی از آن نهاده‌های تولیدی است و چون این مصرف انرژی بیش‌تر با سوخت‌های سنگواره‌ای مثل بنزین و گازوییل تامین می‌شود، باعث افزایش انتشار دی‌اکسید کربن می‌گردد و هم‌چنین به عنوان دلیل دیگر می‌توان گفت از آن‌جا که اکثر کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی دارای مشکلاتی از قبیل کمبود مهارت‌های انسانی، ناکارایی در تولید و عدم تحولات تکنولوژیکی هستند، از این‌رو افزایش تولید در این کشورها می‌تواند باعث افزایش انتشار دی‌اکسید کربن شود. این نتیجه در مطالعه‌ی آلام و همکاران (19)، حسین (22)، فطرس و براتی (27) و بهبودی و همکاران (28) نیز تایید شده است. در رابطه با تاثیر مثبت شدت انرژی بر میزان انتشار دی‌اکسید کربن می‌توان بیان کرد که مصرف بی‌رویه‌ی انرژی و عدم کارایی کافی در مصرف آن می‌تواند باعث افزایش آلودگی زیست‌محیطی از جمله انتشار گاز دی‌اکسید کربن شود که این نتیجه در مطالعه‌ی آلام و همکاران (19)، حسین (22)، فطرس و همکاران (25)، فطرس و همکاران (26) و بهبودی و همکاران (28) نیز به تایید رسیده است. از این‌رو در راستای نتایج پژوهش پیشنهاد می‌شود که در کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، با بهینه‌سازی مصرف انرژی و افزایش استفاده از منبع انرژی‌های نو که آلودگی کم‌تر ایجاد می‌کنند و هم‌چنین کارآمد کردن مصرف انرژی در تولید و ارتقای تکنولوژی‌های تولید و توزیع انرژی در کشورها، واقعی‌سازی قیمت انرژی، ارتقای استانداردهای فنی و زیست‌محیطی تولیدات صنایع، افزایش راندمان مصرف انرژی و گسترش آموزش‌های فرهنگی حفظ محیط زیست و فراهم کردن بسترهای مناسب و توسعه‌ی روستاها، ضمن برقراری یک توازن جمعیتی، از آلودگی هوا و انتشار دی‌اکسید کربن کاسته شود.

 

منابع

  1. United Nations Population Division (2007) "World Urbanization Prospects-The 2007 Revision Population Database", Retrieved March 2012, from http://esa.un.org/unup/.
  2. Sadorsky P. (2014) " The Effect of Urbanization on CO2 Emissions in Emerging Economies, Energy Economics, No. c, PP: 147-153.
  3. Barnes D.F. and Krutilla K. and Hyde W.F. (2005) "The Urban Household Energy Transition: Social and Environmental Impact in the Developing World " Resources for the Future, Whashington, DC.
  4. Poumanyvong P. and Kaneko S. (2010) "Does Urbanization Lead to Less Energy Use and Lower CO2 Emissions? A Cross-Country Analysis ", Ecological Economics, No. 2, PP: 434-444.
  5. Crenshaw E.M. and Jenkins J.C. (1996) " Social Structure and Global Climate Chang: Sociological Propositions Concerning the Greenhouse Effect", Sociological Focus, No. 4, PP: 341-358.
  6. Gouldson A.P. and Murphy J. (1997) " Ecological Modernization: Economic Restructuring and the Environment ", the Political Quarterly, No. B, PP: 74-86.
  7. Mol A.P.J. and Spaargaren G. (2000) " Ecological Modernization Theory in Debate: A Review", Environmental Politics, No. 1, PP: 17-49.
  8. McGranahan G. and Jacobi P. and Songsore J. and Surjadi C. and Kjellen M. (2001) " The Citizen at Risk: from Urban Sanitation to Sustainable Cities ", Earthscan, London.
  9. Burton E. (2000) " The Compact City: Just or Just Compact? A Preliminary Analysis ", Urban Studies, No. 37, PP: 1969-2001.
  10. Capello R. and Camagni R. (2000) " Beyond Optimal City Size: An Evaluation of Alternative Urban Growth Patterns ", Urban Studies, No. 37, PP: 1479-1496.
  11. Jenks M. and Burton E. and Williams K. (1996) " The Compact City: A Sustainable Urban Form? E & FN Spon, New York.
  12. Newman P.W.G. and Kenworthy J.R. (1989) "Cities and Automobile Dependence: An International Sourcebook", Gower Technical, Aldershot.
  13. فطرس. محمدحسن و قربان‌سرشت. مرتضی، 1391، اثر رشد شهرنشینی بر مصرف انرژی و انتشار دی‌اکسید کربن: مقایسه‌ی سه نظریه، فصل‌نامه‌ی مطالعات اقتصاد انرژی، شماره‌ی 35، صص 168-147.
  14. McGranahan G. and Songsore J. (1994) " Wealth, Health and the Urban Household: Weighing Environmental Burden in Accra, Jakarta and Sao Paulo ", Environment, No. 6, PP: 4-11, 40-45.
  15. Parikh J. and Shukla V. (1995) " Urbanization, Energy Use and Greenhouse Effects in Economic Development: Results from a Cross-national Study of Developing Countries", Global Environmental Change, No. 2, PP: 87-103.
  16. York R. and Rosa E.A. and Dietz T. (2003) "STIRPAT, IPAT and ImPACT: Analytic Tools for Unpacking The Driving Forces of Environmental Impacts ", Ecological Economics, No. 3, PP: 351-365.
  17. 17- Cole M.A. and Neumayer E. (2004) "Examining the Impact of Demographic Factors on Air Population ", Population and Environment, No. 1, PP: 5-21.
  18. Fan Y. and Lui L.-C. and Wu G. Wie Y.M. (2006) " Analyzing Impact Factors of CO2 Emissions Using the STIRPAT Model ", Environmental Impact Assessment Review, No. 4, PP: 377-395.
  19. Alam sh. And Fatima A. and Butt M. (2007) "Sustainable Development in Pakistan in the Context of Energy Consumption Demand and Environmental Degradation ", Journal of Asian Economics, No. 5, PP: 825-837.
  20. Liddle B. and Lung S. (2010) " Age-structure, Urbanization and Climate Change in Developing Countries: Revisiting STIRPAT for Disaggregated Population and Consumption Related Environmental Impacts ", Population and Environment, No. 5, PP: 317-343.
  21. Sharma SS. (2011) " Determinants of Carbon Dioxide Emissions: Empirical Evidence from 69 Countries ", Applied Energy, No. 1, PP: 376-382.
  22. Hossain M.S. (2011) "Panel Estimation for CO2 Emissions, Energy Consuption, Economic Growth, Trade Openness and Urbanization of Newly Industrialized Countries ", Energy Policy, No. 11, PP: 6991-6999.
  23. Li-na X. and Tao Z. and Xiao-feng Y. and Yan-dong Z. (2013) " Analysis the Impact of Urbanization on Carbon Emissions Using the Stirpat Model in Tianjin, China ", Journal of Applied Sciences, No. 21, PP: 4608-4611.
  24. Ponce de Leon Barido D. and Marshall JD. (2014) "Relationship between Urbanization and CO2 Emissions Depends on Income Level and Policy ", Environmental Science & Technology, No. 7, PP: 3632-3639.
  25. فطرس. محمدحسن، نجارزاده. ابوالفضل و پیروزمحمدی. فهیمه، 1391، بررسی رابطه میان آلودگی هوا، شدت انرژی و بازبودن اقتصاد ایران، مجله‌ی اقتصادی- دوماه‌نامه‌ی بررسی مسایل و سیاست‌های اقتصادی، شماره‌های 11 و 12، صص 22-5.
  26. فطرس. محمدحسن، فردوسی. مهدی و مهرپیما. حسین، 1390، بررسی تاثیر شدت انرژی و گسترش شهرنشینی بر تخریب محیط زیست در ایران (تحلیل هم‌جمعی)، محیط‌شناسی، شماره‌ی 60، صص 22-13.
  27. فطرس. محمدحسن و براتی. جواد، 1390، تجزیه‌ی انتشار دی‌اکسید کربن ناشی از مصرف انرژی به بخش‌های اقتصادی ایران؛ یک تحلیل تجزیه‌ی شاخص، فصل‌نامه‌ی مطالعات اقتصاد انرژی، شماره‌ی 28، صص 73-49.
  28. بهبودی. داود، فلاحی. فیروز و برقی گلعذانی. اسماعیل، 1389، عوامل اقتصادی و اجتماعی موثر بر انتشار سرانه‌ی دی‌اکسید کربن در ایران (1383-1346)، مجله‌ی تحقیقات اقتصادی، شماره‌ی 90، صص 17-1.
  29. لطفعلی‌پور. محمدرضا و آشنا. ملیحه، 1389، بررسی عوامل موثر بر تغییر انتشار دی‌اکسید کربن در اقتصاد ایران، فصل‌نامه‌ی مطالعات اقتصاد انرژی، شماره‌ی 24، صص 145-121.
  30. Martinez-Zarzoso I. and Maruotti A. (2011) " The Impact of Urbanization on CO2 Emission: Evidence from Developing Countries ", Ecological Economics, No. 7, PP: 1344-1353.
  31. Ehrlich P. and Holdren J. (1971) "The Impact of Population Growth ", Science, No. 3977, PP: 1212-1217.
  32. Dietz T. and Rosa E. (1997) "Effects of Population and Affluence CO2 Emissions ", Proc. Natl. Acad. Sci. USA, No. 1, PP: 175-179.
  33. Baltagi, B.H., (2005) "Econometric Analysis of Panel Data, Third Edition", New York: John Wiley and Sons.
  1. طیبی. سیدکمیل، عمادزاده. مصطفی و شیخ­بهایی. آزیتا، 1387، تاثیر صادرات صنعتی و سرمایه­ی انسانی بر بهره­وری عوامل تولید و رشد اقتصادی در کشورهای عضو OIC، فصل‌نامه­ی اقتصاد مقداری، شماره­ی دوم، صص 106-85.
  2. یوسفی. محمد­قلی، محمدی. تیمور و بهمنی. مجتبی، 1390، آثار شوک­های تقاضای بخش صنعت بر قیمت محصولات صنایع کارخانه ای ایران، فصل‌نامه­ی اقتصاد مقداری، شماره­ی اول، صص 122-99.

 

 



[1]- دانشیار گروه اقتصاد دانشکده­ی اقتصاد، مدیریت و بازرگانی دانشگاه تبریز *(مسوول مکاتبات).

[2]- دانشیار گروه اقتصاد دانشکده­ی اقتصاد، مدیریت و بازرگانی دانشگاه تبریز

[3]- دانشجوی دکتری اقتصاد دانشکده­ی اقتصاد، مدیریت و بازرگانی دانشگاه تبریز

 

[4]- Associate Professor, Department of Economics, Faculty of Economics, Management and Business, University of Tabriz, Tabriz, Iran *(Corresponding Author).

[5]- Associate Professor, Department of Economics, Faculty of Economics, Management and Business, University of Tabriz, Tabriz, Iran.  

[6]- Ph.D. Student in Economics, Department of Economics, Faculty of Economics, Management and Business, University of Tabriz, Tabriz, Iran.   

 

1- United Nations Population Divisin

2- Poumanyvong & Kaneko

3- Ecological Modernization

4- Urban Environmental Transition

5- Compact City

[12]- Stochastic Impact by Regression on Population, Affluence and Technology Model

[13]- Martine Jcanik

[14]- Arthur P. J. Mole

[15]- Jozef Morfi

1- Songsore

[17]- Parikh & Shukla

[18]- York

[19]- Cole & Neumayer

[20]- Fan

[21]- Alam

[22]- Liddle & Lung

[23]- Sharma

[24]- Hossain

[25]- Li-na

[26]- Ponce & Marshall

1- Martinez-Zarzoso & Maruotti

2- Ehrlich & Holdren

3- Dietz & Rosa

[30]-World Development Indicators

2- لازم به ذکر است که در مدل STIRPAT به‌کاربرده شده توسط سادرسکی (2014) مطابق رابطه‌ی (4) متغیر تولید ناخالص داخلی سرانه‌ی واقعی به عنوان پروکسی برای متغیر وفور منابع (Affluence) و متغیر شدت انرژی به عنوان پروکسی برای متغیر تکنولوژی (Technology) به‌کار برده شده است.

3- Time Series-Cross Section Data

4- Individuals

5- Time-Group Data

1-Individual Specific

[36]-Dickey-Fuller

[37]- Augmented Dickey-Fuller

[38]- Levin, Lin & Chu (2002)

5- Common Unit Root

  1. United Nations Population Division (2007) "World Urbanization Prospects-The 2007 Revision Population Database", Retrieved March 2012, from http://esa.un.org/unup/.
  2. Sadorsky P. (2014) " The Effect of Urbanization on CO2 Emissions in Emerging Economies, Energy Economics, No. c, PP: 147-153.
  3. Barnes D.F. and Krutilla K. and Hyde W.F. (2005) "The Urban Household Energy Transition: Social and Environmental Impact in the Developing World " Resources for the Future, Whashington, DC.
  4. Poumanyvong P. and Kaneko S. (2010) "Does Urbanization Lead to Less Energy Use and Lower CO2 Emissions? A Cross-Country Analysis ", Ecological Economics, No. 2, PP: 434-444.
  5. Crenshaw E.M. and Jenkins J.C. (1996) " Social Structure and Global Climate Chang: Sociological Propositions Concerning the Greenhouse Effect", Sociological Focus, No. 4, PP: 341-358.
  6. Gouldson A.P. and Murphy J. (1997) " Ecological Modernization: Economic Restructuring and the Environment ", the Political Quarterly, No. B, PP: 74-86.
  7. Mol A.P.J. and Spaargaren G. (2000) " Ecological Modernization Theory in Debate: A Review", Environmental Politics, No. 1, PP: 17-49.
  8. McGranahan G. and Jacobi P. and Songsore J. and Surjadi C. and Kjellen M. (2001) " The Citizen at Risk: from Urban Sanitation to Sustainable Cities ", Earthscan, London.
  9. Burton E. (2000) " The Compact City: Just or Just Compact? A Preliminary Analysis ", Urban Studies, No. 37, PP: 1969-2001.
  10. Capello R. and Camagni R. (2000) " Beyond Optimal City Size: An Evaluation of Alternative Urban Growth Patterns ", Urban Studies, No. 37, PP: 1479-1496.
  11. Jenks M. and Burton E. and Williams K. (1996) " The Compact City: A Sustainable Urban Form? E & FN Spon, New York.
  12. Newman P.W.G. and Kenworthy J.R. (1989) "Cities and Automobile Dependence: An International Sourcebook", Gower Technical, Aldershot.
  13. فطرس. محمدحسن و قربان‌سرشت. مرتضی، 1391، اثر رشد شهرنشینی بر مصرف انرژی و انتشار دی‌اکسید کربن: مقایسه‌ی سه نظریه، فصل‌نامه‌ی مطالعات اقتصاد انرژی، شماره‌ی 35، صص 168-147.
  14. McGranahan G. and Songsore J. (1994) " Wealth, Health and the Urban Household: Weighing Environmental Burden in Accra, Jakarta and Sao Paulo ", Environment, No. 6, PP: 4-11, 40-45.
  15. Parikh J. and Shukla V. (1995) " Urbanization, Energy Use and Greenhouse Effects in Economic Development: Results from a Cross-national Study of Developing Countries", Global Environmental Change, No. 2, PP: 87-103.
  16. York R. and Rosa E.A. and Dietz T. (2003) "STIRPAT, IPAT and ImPACT: Analytic Tools for Unpacking The Driving Forces of Environmental Impacts ", Ecological Economics, No. 3, PP: 351-365.
  17. 17- Cole M.A. and Neumayer E. (2004) "Examining the Impact of Demographic Factors on Air Population ", Population and Environment, No. 1, PP: 5-21.
  18. Fan Y. and Lui L.-C. and Wu G. Wie Y.M. (2006) " Analyzing Impact Factors of CO2 Emissions Using the STIRPAT Model ", Environmental Impact Assessment Review, No. 4, PP: 377-395.
  19. Alam sh. And Fatima A. and Butt M. (2007) "Sustainable Development in Pakistan in the Context of Energy Consumption Demand and Environmental Degradation ", Journal of Asian Economics, No. 5, PP: 825-837.
  20. Liddle B. and Lung S. (2010) " Age-structure, Urbanization and Climate Change in Developing Countries: Revisiting STIRPAT for Disaggregated Population and Consumption Related Environmental Impacts ", Population and Environment, No. 5, PP: 317-343.
  21. Sharma SS. (2011) " Determinants of Carbon Dioxide Emissions: Empirical Evidence from 69 Countries ", Applied Energy, No. 1, PP: 376-382.
  22. Hossain M.S. (2011) "Panel Estimation for CO2 Emissions, Energy Consuption, Economic Growth, Trade Openness and Urbanization of Newly Industrialized Countries ", Energy Policy, No. 11, PP: 6991-6999.
  23. Li-na X. and Tao Z. and Xiao-feng Y. and Yan-dong Z. (2013) " Analysis the Impact of Urbanization on Carbon Emissions Using the Stirpat Model in Tianjin, China ", Journal of Applied Sciences, No. 21, PP: 4608-4611.
  24. Ponce de Leon Barido D. and Marshall JD. (2014) "Relationship between Urbanization and CO2 Emissions Depends on Income Level and Policy ", Environmental Science & Technology, No. 7, PP: 3632-3639.
  25. فطرس. محمدحسن، نجارزاده. ابوالفضل و پیروزمحمدی. فهیمه، 1391، بررسی رابطه میان آلودگی هوا، شدت انرژی و بازبودن اقتصاد ایران، مجله‌ی اقتصادی- دوماه‌نامه‌ی بررسی مسایل و سیاست‌های اقتصادی، شماره‌های 11 و 12، صص 22-5.
  26. فطرس. محمدحسن، فردوسی. مهدی و مهرپیما. حسین، 1390، بررسی تاثیر شدت انرژی و گسترش شهرنشینی بر تخریب محیط زیست در ایران (تحلیل هم‌جمعی)، محیط‌شناسی، شماره‌ی 60، صص 22-13.
  27. فطرس. محمدحسن و براتی. جواد، 1390، تجزیه‌ی انتشار دی‌اکسید کربن ناشی از مصرف انرژی به بخش‌های اقتصادی ایران؛ یک تحلیل تجزیه‌ی شاخص، فصل‌نامه‌ی مطالعات اقتصاد انرژی، شماره‌ی 28، صص 73-49.
  28. بهبودی. داود، فلاحی. فیروز و برقی گلعذانی. اسماعیل، 1389، عوامل اقتصادی و اجتماعی موثر بر انتشار سرانه‌ی دی‌اکسید کربن در ایران (1383-1346)، مجله‌ی تحقیقات اقتصادی، شماره‌ی 90، صص 17-1.
  29. لطفعلی‌پور. محمدرضا و آشنا. ملیحه، 1389، بررسی عوامل موثر بر تغییر انتشار دی‌اکسید کربن در اقتصاد ایران، فصل‌نامه‌ی مطالعات اقتصاد انرژی، شماره‌ی 24، صص 145-121.
  30. Martinez-Zarzoso I. and Maruotti A. (2011) " The Impact of Urbanization on CO2 Emission: Evidence from Developing Countries ", Ecological Economics, No. 7, PP: 1344-1353.
  31. Ehrlich P. and Holdren J. (1971) "The Impact of Population Growth ", Science, No. 3977, PP: 1212-1217.
  32. Dietz T. and Rosa E. (1997) "Effects of Population and Affluence CO2 Emissions ", Proc. Natl. Acad. Sci. USA, No. 1, PP: 175-179.
  33. Baltagi, B.H., (2005) "Econometric Analysis of Panel Data, Third Edition", New York: John Wiley and Sons.
  1. طیبی. سیدکمیل، عمادزاده. مصطفی و شیخ­بهایی. آزیتا، 1387، تاثیر صادرات صنعتی و سرمایه­ی انسانی بر بهره­وری عوامل تولید و رشد اقتصادی در کشورهای عضو OIC، فصل‌نامه­ی اقتصاد مقداری، شماره­ی دوم، صص 106-85.
  2. یوسفی. محمد­قلی، محمدی. تیمور و بهمنی. مجتبی، 1390، آثار شوک­های تقاضای بخش صنعت بر قیمت محصولات صنایع کارخانه ای ایران، فصل‌نامه­ی اقتصاد مقداری، شماره­ی اول، صص 122-99.