نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانش آموخته کارشناسی ارشد مدیریت محیطزیست، دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست ،واحد علوم و تحقیقات ، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 دانشیار دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران
چکیده
کلیدواژهها
علوم و تکنولوژی محیط زیست، دوره نوزدهم،ویژه نامه شماره 5 ، تابستان1396
" بررسی اثربخشیIPM/FFS بر ابعاد زیستمحیطی واقتصادی" جوامع روستایی مطالعه موردی (شهرستان فریدونکنار استان مازندران)
مریم هاشمی [1]
اکرم الملوک لاهیجانیان[2]*
lahijanian@hotmail.com
تاریخ دریافت: 05/06/1390 |
تاریخ پذیرش: 13/10/1390 |
چکیده
زمینه و هدف: این پژوهش به بررسی و ارزیابی دستاوردهای شالیکاران در پی اجرای IPM/FFSدر کشتبوم های زراعی برنج بر ابعاد اقتصادی و زیستمحیطی جوامعروستایی تحت پوشش پروژه توانمندسازی شالیکاران شهرستان فریدونکنار استان مازندران و اهمیت توسعه شیوه کشاورز به کشاورز در مدیریت تولید محصول سالم میپردازد.
روش بررسی: در این بررسی به طور تصادفی برروی 80 نفر از شالیکاران 4 روستای سوته، فرم، حیدرکلا و رودبست از شهرستان فریدونکنار انتخاب شدند، به سه گروه از کشاورزان اجراکنندهFFS/ IPM(گروه اول)، کشاورزان تحتتاثیر (گروهدوم) و کشاورزان بدوناطلاع از این طرح (گروهسوم)، تقسیم شدند. فرضیه تحقیق بررسی رابطه معنیدار بین اجرای طرح IPM/FFS در روستا و شاخصهای زیستمحیطی و اقتصادی بوده است. برایناساس، روش توصیفی، قیاسی و همبستگی انتخاب گردید و برای آزمون فرضیهها از شاخصهای مرکزی و ضریب همبستگی پیرسون، کایاسکوئر و کروسکالوالیس استفاده شد.
یافتهها: نتایج حاکی از آن است که همبستگی معنیداری بین اجرای طرح و کاهش مصرف سموم در هرسه گروه مطالعاتی وجود دارد به طوریکه میزان دفعات سمپاشی افراد در هر سه گروه نسبت به سالهای پیشتر به میزان 45% ، کاهش یافته است. آمار نشان میدهد در سال87 ، در گروه اول و دوم 11 نفر به طور کامل سمپاشی نکردهاند. البته این اقدام در گروه اول کاملا اصولی و در گروه دوم غیراصولی انجامگرفته است که میتوان تفاوت عمل را در جداول آماری مشاهده کرد.اکثریت افراد در گروه سوم و دوم دو مرتبه سمپاشی کردند، به طوریکه 50% افرادی که به صورت مشارکت کامل (7-6 سال) در طرح حضور دارند فقط یکبار اقدام به سمپاشی کردهاند و میزان مصرف را تا 80% تقلیل دادهاند. این درحالیاست که همین افراد در هر سه گروه در مصاحباتشان ذکرکردند در دو و سه سال قبل بیش از 3 مرتبه سمپاشی کردهاند و این میزان گاهی تا 7 مرتبه نیز میرسیده است و فقط 1 نفر از افراد گروه سوم بیش از سه مرتبه سمپاشی کردهاست و بر این اساس در هر سه گروه از نظر کاهش هزینههای خرید سموم و دستمزد کارگران سمپاش تا 70% (میزان 100 هزار تومان در هر هکتار) صرفهجویی شدهاست. همانطور که در آرژانتین و برزیل تحقیق مشابهی نشان داده که با اجرای طرح 2/1 میلیون دلار صرفهجویی در هزینههای کشت سویا و پنبه شده است (9).
بحث و نتیجهگیری: نتایج این بررسی نشان میدهد، که بین اجرای طرحIPM/FFSو ارتقا آگاهی های علمی و فنی کشاورزان، کاهش مشکلات مهم گذشته، رعایت بهداشت فردی و زیستمحیطی، کاهش مصرف سموم شیمیایی، کاهش هزینهها، افزایش درآمد و تولید شالیکاران و کاهش بیماری بلاست همبستگی معنیداری وجود دارد. در حالیکه همبستگی معنیدار بین اجرای طرح و اشتغالزایی، کاهش مصرف کود شیمیایی، تهیه و استفاده از کودهای طبیعی وجود ندارد.
واژههای کلیدی: شیوه کشاورز به کشاورز، مدیریت تلفیقی آفات، مدرسه در مزرعه، کودشیمیایی، بلاست.
|
Investigating the effect of IPM/FFS on Economical and Environmental Dimensions at the RuralCommunities (Case Study: Fereeydoonkenar District, Mazandaran Province)
Maryam Hashemi[3]
Akramolmolok lahijanian[4]*
lahijanian@hotmail.com
Abstract
Background and Objective: The purpose of this study was to investigate the effect of achievements of fish farmers following the implementation of IPM/FFS in rice cultivars on the economic and environmental dimensions of rural communities covered by the plan for the empowerment of farmers in Fereydunkenar city, Mazandaran province and to evaluate the importance of developing a farmer to farmer approach in managing healthy crop production.
Method: In this study, 80 farmers were selected from four sub-villages: Souteh, Form, Haydar-Kola and Roodbest villages of Fereydounkanar. They were divided into three groups: FFS/IPM implementing (first group), affected by factor (second group) and non-informed farmers (third group).
This study was designed to examine the relationship between IPM / FFS implementation in rural areas and environmental and economic indicators. In this regard, descriptive, comparative and correlational methods were selected. The hypotheses were tested using central indices and Pearson correlation coefficient, Chi-square and Kruskal-Wallis tests.
Findings: The results indicated that there was a significant correlation between the implementation of the plan and the reduction of the use of pesticides in all three groups, so that the rate of spraying by the farmers in all the three groups decreased by 45% as compared to the previous years. Statistics show that in 2008, 11 farmers from the first and second groups did not completely spray. Certainly, this action was completely normal in the first group and in the second group, which can be distinguished in the statistical Tables. The majority of farmers in the third and second groups sprayed twice, so that 50% of the subjects who participated fully (7- 6 years) have only sprayed once and reduced consumption by 80%. This is because the same farmers in the three groups mentioned in their interviews that they had sprayed more than three times within the two to three years ago, and this rate had sometimes increased to seven times, and only one farmer from the third group had sprayed more than three times. This showed a saving of upto 70% (100 thousand tomans per hectare) in all the three groups in terms of the cost of pesticide purchasing and the salaries of the sprayer workers. As in Argentina and Brazil, a similar study shows that the plan has resulted in savings of $ 1.2 million in soybean and cotton cultivation costs (9).
Conclusion: The results of this study indicate that there is a significant correlation among the implementation of the IPM/FFS plan and improving scientific and technical knowledge of the farmers, reducing the major problems of the past, observing individual and environmental health, reducing the consumption of chemical pesticides, reducing costs, increasing the income and production of farmers, and reduction of blast disease. However, there is no significant correlation among the implementation of the plan and job creation, reduction of chemical fertilizer consumption, and production and use of natural fertilizers.
Keywords: Farmer to farmer approach, Fatality management, Field school, Chemical fertilizer, Blast.
مقدمه
آفتکشهای شیمیایی به مدت چند دهه بهعنوان تنها روش قابل اطمینان برای کنترل آفات مورد توجه قرار گرفته بودند؛ این مواد میتوانستند با سرعت بالایی آفات را از بین ببرند، اما با گذشت زمان بهدلیل مقاوم شدن آفات، نابود شدن دشمنان طبیعی و تبدیل آفات ضعیف به آفات قویتر، کم اثر شدن آفتکشها و نیاز به تولید آنها به صورت قویتر، قابلیت جابهجایی و انتشار این مواد در عوامل جاندار و بیجان، اثر بر سلامت و بهداشت انسان و در نهایت افزایش هزینهها و اتلاف وقت کشاورزان،کارشناسان تصمیم گرفتند که روشهای دیگری را جایگزین مصرف بیش از حد آفتکشها کنند(1).
یکی از این روشها مدیریت تلفیقی آفات (Integrated Pest Management) یا IPM است که با استفاده از آن میتوان میزان مصرف سموم شیمیایی را کاهش داد. استراتژی مدیریت تلفیقی آفات بر جلوگیری یا مهار درازمدت آفات بوسیله تلفیق ابزارهای بیولوژیکی (دشمنان طبیعی، گیاهان مقاوم به آفات زراعی)، فیزیکی و شیمیایی در جهت به حداقل رساندن مخاطرات اقتصادی، بهداشتی و زیستمحیطی از طریق شناخت آفت، محصول و شرایط زیستمحیطی بوسیله کشاورزان برای انتخاب بهترین تلفیق استراتژیهای مدیریتی توجه بسیاری دارد. تقاضای روزافزون مصرفکنندگان برای موادغذایی سالم و باکیفیت، کشت ارگانیک و تبدیل شدن IPM به عنوان یک موضوع سیاستی جهانی از جمله عوامل تاثیرگذار در توسعه کشاورزی پایدار بوده است(2).
در دهههای اخیر پیشرفتهای تحقیقاتی قابلتوجهی در زمینه مبارزه با آفات برنج مانند مبارزه بیولوژیکی با آفت کرم ساقهخوار در استانهای شمالی ، استفاده از تریکوگراماها و فرمونها صورت گرفته اما تغییرات بسیار کمی در عمل به دنبال داشته است. این موضوع ناشی از عدم شناخت واقعی مسایل کشاورزان در تعریف مسأله و یا عدمانعکاس عملی نتایج به کشاورزان و یا عدمباور و پذیرش توسط آنان است(3).
از اینرو مدرسهدرمزرعه(Farmers Field School) به عنوان اولین قدم و ابزاری موردپسند در مدیریت تلفیقی آفات است که از سال 1980به عنوان دبستانی که شرکتکنندگان کشاورز را آماده میکند که در تمام طول فصل زراعی فنون جدیدIPM و اصول اولیه بومشناسی مزرعه خود را بیاموزند و به تجزیه و تحلیل مشاهدات و آزمایش های خود و به تصویردرآوردن نتایج مشاهده ها و در نهایت بحث و مذاکره بر نتایج حاصله مورد توجه قرارگرفته است. این رهیافت را میتوان تنها راه شکستن دور باطل مصرف سموم دانست(4).
با توجه به اهمیت این رهیافت،در اندونزی نتایج آموزش FFS از نوع کشاورز به کشاورز نشان داده است که مصرف آفتکشهای شیمیایی بطور ویژهای کاهش یافته و همچنین فواید اقتصادی، زیست محیطی در برداشته است. همچنین با آموزش 100 هزار کشاورز ،مسائل بهداشتی و زیستمحیطی کاملا اصلاح شده است و کشاوزان به طور کامل از خطرات آگاهند و افزایش تولید برنج و صرفهجویی بسیار در مصرف سموم صورت گرفته است(5).
روش بررسی
این پژوهش از نوع همبستگی است و میزان تغییرات یک یا چند عامل را مورد بررسی قرار داده است. به گزارش"آنچه هست" و به بیان نظرهای کشاورزان در خصوص مناسبترین راه مبارزه با کرم ساقهخوار و تاثیر اجرای طرح IPM/FFS بر ابعاد اقتصادی و زیستمحیطی جوامع کشاورز پرداخته است. با توجه نوع پژوهش و مقایسه وضعیت اقتصادی، بهداشتی و زیستمحیطی شالیکاران و مقایسه آموزشهای فنی و سطح علمی افراد، در سه گروه از کشاورزان تحقیق از نوع قیاسی است. این پژوهش به شیوه میدانی صورت گرفته و شامل 80 نفر نمونه انتخابی به عنوان جامعه آماری شامل، سه گروه از کشاورزان: 1- اجراکننده طرحIPM/FFS 2- کشاورزان تحتتاثیر(ناظر بر طرح) 3- کشاورزانی که بدون اطلاع از طرح (به عنوان گروه شاهد) هستند.
این کشاورزان به صورت تصادفی از 4 روستای مجاور هم (سوته، فرم، حیدرکلا و رودبست) واقع در شهرستان فریدونکنار استان مازندران انتخاب شدهاست.
ابزارهای ارزیابی مورداستفاده در تحقیق شامل مصاحبههای کوتاه و بلند، پرسشنامه با سوالات بسته در هر سه گروه، انگیزش افکار (Brain Storming) و جمعآوری اطلاعات از طریق سایتهای مربوطه بوده است. پرسشنامهها با شیوه پرسشگری از شالی کاران در منطقه مزبور ،تکمیل و استخراج دادهها از طریق نرمافزار spss، دادههای لازم بدست آمدهاست و با استفاده از محاسبه آلفای کرنباخ میزان اعتبار مطلوب ابزارتحقیق و پایائی آن تعیین گردید.
فرضیههای آن مبتنی بر یافتن رابطه معنیداری بین اجرای طرح IPM/FFS در روستا و ابعاد و شاخصهای زیستمحیطی و اقتصادی بوده است .برای آزمون فرضیهها، از آمار توصیفی و از طریق شاخصهای مرکزی و در بخش آمار تحلیلی با توجه به نوع تحقیق از ضریب همبستگی پیرسون در تحلیل متغیرهای کمی و از ضریب همبستگی کایاسکوئر در تحلیل متغیرهای کیفی و برای مقایسه میانگین سه گروه از آزمون کروسکالوالیس استفاده شده است.
نتایج
نتایج حاصل از تغییر در شیوههای زراعی برنج با توجه به آمار
حاصل از شکل شماره 1 نشان میدهد ،در هر دو گروه اول و دوم بیش از74% شالیکاران ،از بین روشها و فعالیتهای موجود در طرح FFS ،گزینه و فعالیت کاشت دو و سهخال را که حاکی از تنککاری در شالیزار است در زمین زراعی خود اجرا میکنند. که به میزان زیادی نتیجه اثربخشی هم در کاهش بیماری بلاست و هم آفات و نیز در مصرف بذر داشته به طوری که میزان تولید نشا را هم افزایش داده است. همانطور که آمارها نشان میدهند درصد افرادی که بدون شرکت در کلاس (گروه دوم) و فقط از طریق مشاهده نتیجه کار دیگران ، به تغییر در شیوه زراعی خود پرداختهاند حدود 10% بیشتر از گروه اول است و این نشان از تاثیر طرح FFS بر دیگر افراد و توسعه و ترغیب شیوه کشاورز به کشاورز می باشد.
شکل 1-وضعیت تغییر در شیوههای زراعی
Figure 1- The state of change in agricultural Practices
نتایج حاصل از تغییر در شیوههای مهار آفات برنج با توجه به شکل شماره 2 نشان میدهد،که در هر دو گروه اول و دوم اکثریت افراد بیشاز (50%)، از بین شیوههای مهار آفات برنج در طرح FFS ،روش مکانیکی (زیرگلکردن ساقههای آفاتزده) را در زمین خود اجرا میکنند. کشاورزان ابراز نمودند که این روش به میزان زیادی نتیجه اثربخشی در کاهش ساقههای بیمار و آفاتزده و حتی شیوع آفات دارد. در مورد تلهنوری نیز افراد تمایل زیادی نشان دادند اما خواستار اجرای همگانی مزارع مجاور یکدیگر میباشد.
شکل 2- وضعیت تغییر در شیوههای مهار آفات زراعی
Figure 2- The state of change in crop pest control methods
نتایج حاصل از تعیین میزان مصرف سموم شیمیایی در سال 87 در شکل شماره 3 نشان میدهد که در سال 87 که به عبارتی 7سال پس از اجرای پروژه توانمندسازی در استان میباشد، در گروه اول و دوم در حدود 23% افراد به طور کلی سمپاشی نکردهاند .البته این اقدام در گروه اول کاملا اصولی و در گروه دوم بر اساس پیروی بدون آگاهی و دانش از گروه اول انجامگرفتهاست. اکثریت افراد در گروه سوم و دوم دو مرتبه و در گروه اول در حدود 46% افراد فقط یکبار اقدام به سمپاشی کردهاند .که این نتیجه مبتنی بر اثر شیوه کشاورز به کشاورز در توسعه و ترویج میباشد.
شکل 3-میزان مصرف سم در سال87
Figure 3 - The amount of poison intake in year 87
در ارتباط با میزان مطابقت توصیههای ترویجی طرح با نیاز شالیکاران همانطور که در شکل شماره4 ملاحظه میشود گروه دوم که با این طرح تا حدودی آشنایی دارند، این شیوه نوین را با نیازهای خود تا اندازهای دارای مطابقت میدانند اما در گروه سوم 6/84% افراد بسیارکم دانسته و یا هرگز توصیههای ترویجی در کشاورزی را با نیازهای خود مطابق نمیدانند و این نشان از بیاطلاعی و ناآگاهی آنها و داشتن یک دید نسبتا منفی در مورد سابقه دورهها و کلاسهای ترویجی پیشین روستا است.
شکل 4 - میزان مطابقت توصیههای ترویجی با نیاز افراد
Figure 4 - The extent towhich extensions of recommendations are tailored to the needs of individuals
جهت سنجش میزان ارتقا و تفاوت وضعیت آگاهی و دانش اکولوژیکی و بیولوژیکی زیست بوم شالیکاران در هر سه گروه ،14 سئوال به صورت باز و بسته طراحیگردید که حداقل امتیازات 0 و حداکثر آن 14 بوده است.هر سئوال 1 امتیاز داشتهاست. همانطور که در جدول شماره 1 ملاحظه میشود 2/69% افراد در گروه اول به امتیازاتی بیش از 12 دست یافتهاند که در مقایسه با امتیازات شالیکاران گروه دوم و سوم کاملا قابل توجه است. میانگین وضعیت علمی گروه اول 12 و گروه دوم 7.3 و گروه سوم 4.11 میباشد.
شکل 5- وضعیت علمی و آگاهی گروهها
Figure 5- The scientific status and knowledge of the groups
در ارتباط با چگونگی تهیه سموم بوسیله شالیکاران، شکل شماره 6 حاکی از آن است که 64% از آنها، سموم شیمیایی خود را بیشتر از طریق آزاد تهیه میکنند و این تعداد در مصاحبات خود از این امر بسیار شاکی بودند و تعداد قابلتوجهی از آنها به دنبال راهی مناسب و قابلقبول، برای جایگزینکردن سموم شیمیایی بودند ، به طوریکه حتی از مصرف سموم کاملا خودداری کردهاند وضرری هم متحمل شدهاند.
شکل 6 - چگونگی تهیه سموم شیمیایی
Figure 6 - How to prepare chemical pesticides
در شکل شماره 7 که نتایج مربوط به علل استفاده از سموم در گروه سوم را نشان میدهد، 4/61% افراد به خاطر ترس از خسارت آفات به برنج ، به مصرف سموم میپردازند و4/33 % آنها نیز به گزینه نداشتن علم وآگاهی از عوارض و معایب سموم ، به مصرف آن میپردازند.
شکل 7- علل استفاده از سموم شیمیایی
Figure 7- Causes of using chemical pesticides
نتایج حاصل از عملکرد طرح در میزان تولید کشاورزان مطابق با شکل شماره 8 نشان میدهد با توجه به اینکه شالیکاران به طور متوسط در حدود 2.5 تن در هکتار برنج سفید برداشت میکنند، این میزان نیز به طور طبیعی در جدول نیز صدق میکند اما موضوع مورد توجه آن است که 38% شالیکاران در گروه اول بیش از 2.5 تن در هر هکتار نسبت به دو گروه دیگر برداشت داشتهاند. در این میان 2/23% شالیکاران گروه دوم دارای تولیدی پایینتر از حد معمول هستند که نتیجه عدم جایگزینی روشی مناسب بجای حذف خودسرانه مصرف سموم میباشد
شکل8-میزان عملکرد طرح در تولید کشاورزان در سال 87 (تن/هکتار)
Figure 8-The rate of yield in farmers production in year 87 (t / ha)
با توجه به شکل شماره9 مربوط به میزان درآمد شالیکاران در سال87، میتوان به تفاوتهایی بین روشهای مدیریتی بکارگرفته شده در هر سه گروه مورد مطالعه پی برد. میانگین حاصل از درآمد برنج در گروه اول با بیشترین میزان درآمد که بین 2500000 تا 3000000 تومان در هکتار بودهاست، 3095000 تومان در هر هکتار میباشد که این میزان بالغ بر 660000 تومان در هر هکتار، بیشتر از میزان درآمد گروه دوم و 500000 تومان بیشتر از شالیکاران گروه سوم میباشد.
نتایج مربوط به تفاوت بین تنوع مشکلات و مسائل موجود میان سه گروه در جدول شماره 2 نشان میدهد،در گروه اول 9/30 % افراد در تمام موارد فوق دارای محدودیتها و مشکلاتی هستند. البته این افراد با توجه به مشکلات و موانعی که بر سر مسیر اجرای IPM میباشد مانند: تهیه اردک و ماهی ، به گزینه تمام موارد اشاره کردهاند. به طوریکه در گروه دوم 6/57 % و در گروه سوم نیز 6/45 % فقط در زمینه تهیه کود و سموم شیمیایی دچار مشکل هستند درصورتیکه این گزینه به طور خاص، در گروه اول مشکل چندانی نیست و این گروهها با مصرف بالای سموم شیمیایی همچنان دارای درصد بالای مشکلات در زمینه آفات و بیماریهای برنج هستند.
جدول شماره 2 - وضعیت شالیکاران در ارتباط با مشکلات کنونی
Table 2 - Status of farmers in Relation to current problems
طبقه |
گروه اول |
گروه دوم |
گروه سوم |
||||||
مشکلات کنونی |
فراوانی |
درصد |
درصدتجمعی |
فراوانی |
درصد |
درصدتجمعی |
فراوانی |
درصد |
درصدتجمعی |
آفات و بیماریها تهیه کود وسم بازار فروش تریکوگراماها ادارات کشاورزی تهیه اردک وماهی تمام موارد مشکلی ندارم جمع |
1 0 6 2 4 3 8 0 26 |
8/3 0 8/22 7/7 2/15 5/11 9/30 0 100 |
8/3 - 6/26 3/43 5/49 61 0/100 |
5 12 3 1 - - - - 21 |
9/23 6/57 7/13 8/4 - - - - 100 |
9/23 5/81 2/95 0/100 |
9 12 3 - 1 1 - - 26 |
2/34 6/45 5/11 - 8/3 8/3 - - 100 |
2/34 9/79 4/91 - 2/95 0/100 |
در زمینه اینکه آیا نکات ایمنی و بهداشت فردی در حین استفاده از سموم رعایت میشود؟ نتایج مطابق جدول شماره 3 حاکی از آن است، 77% افراد در گروه سوم با لباس معمولی و بدون ماسک به سمپاشی شالیزار میپردازند که شایان ذکر است که اکثریت آنها از بیماریهای پوستی و تنفسی رنج میبرند و 77% شالیکاران گروه اول به رعایت نکات بهداشتی پرداخته و از لباس ویژه و ماسک در حین انجام سمپاشی به میزان کنترل شده استفاده کرده و ذکرکردند بیماریهای پوستی و تنفسی آنها بسیار کمتر شده است.همچنین در رابطه با رها کردن ظروف مستعمل سموم شیمیایی که یکی از عادات قدیمی کشاورزان است تفاوت در هر دو گروه کاملا محسوس است.
نتایج حاصل از فعالیتهایی مربوط به اهداف اشتغالزایی طرحFFS در جدول شماره4 نشان میدهد که پس از گذشت 7 سال از اجرای طرح در این چهار روستا، تنها عده محدودی به انجام این فعالیتها مبادرت میورزند و هنوز به عنوان منبع مناسبی برای درآمد و اشتغالزایی جوانان مورد توجه قرار نگرفته است.
نتایج حاصل از جدول شماره 5 که از طریق آزمون همبستگی پیرسون و کایاسکوئر صورتگرفتهاست نشان میدهد، که در سطح معنیداری 5% بین اجرای طرح IPM/FFSو ارتقا آگاههای علمی و فنی شالیکاران، کاهش مصرف سموم شیمیایی، کاهش هزینهها، افزایش درآمد و تولید شالیکاران انجامدهنده طرح، کاهش مشکلات مهم گذشته، رعایت نظافت و بهداشت مزرعه و کاهش بیماریهای فردی و محصولی همانند بلاست، با 95% اطمینان، همبستگی معنیداری وجود دارد. بطوریکه از طریق آزمون همبستگی کایاسکوئر مشخص گردید، بین اجرای طرح و اشتغالزایی، کاهش مصرف کود شیمیایی، تهیه و استفاده از کودهای طبیعی، همبستگی معنیداری وجود ندارد. پس بنابراین فرض پذیرفته میباشد و رد میشود.
با توجه به جدول شماره 6 که از طریق آزمون کروسکالوالیس انجامگرفتهاست میتوان نتیجه گرفت، با 95% اطمینان بین میزان مصرف سموم شیمیایی هر سه گروه در سال جاری، اختلاف میانگین معنیداری در سطح 05/0 وجود نداشته است بنابراین فرض H قبول میشود و این یکی از اهداف طرح در زمینه توسعه و اهمیت شیوه کشاورز به کشاورز و پیروی کشاورزان از یکدیگر میباشد.
بحث و نتیجهگیری
با توجه به اینکه بیش از 80% شالیزارهای کشور در نوار حاشیه دریایخزر قرارگرفته و بیش از 40% آفتکشها در برنج مصرف میشود و زمین اضافی مناسب برای گسترش سطح زیرکشت در این مناطق وجود ندارد ، باید با روشهای مختلف، تولید در واحد سطح را افزایش داد. رئیس سازمان حفظ نباتات کشور (سخنسنج) در این ارتباط بیان میدارد ،سالانه حدود ۹۰۰ هزار تن انواع برنج در مازندران تولید میشود که برای مبارزه با کرم ساقهخواربرنج در یک دوره 20 ساله در سطح 5 میلیون هکتار، بیش از 150 هزار تن سم مصرف شده است و همچنین کشاورزان مازندران بیش از 3 برابر دیگران در معرض خطرات ناشی از سرطانهای گوارشی، پوستی و تنفسی هستند. بنابراین اعمال مدیریت مطلوب اجرای طرح IPM/FFS در زمینه کنترل آفات ، بیماریها یکی از راهکارهای مؤثر در ارتقا بهرهوری وعملکرد در شالیزارهای کشور میباشد (6).
در این پژوهش مشخصگردید بین اجرای طرح FFS و ارتقا سطح آگاهیهای فنی و علمی افراد و کارشناس شدن کشاورزان، همبستگی معنیداری وجوددارد، بهطوریکه آنها همانند یک کارشناس میتوانند به تجزیه وتحلیل کشتبومزراعی خود پرداخته و با افزایش قدرت تصمیمگیری خود راهکارهای مناسبی را جهت کاهش آفات مزرعه با اعتماد به نفس و خود اتکایی بالا بدون ترس از خسارت انجام دهند که در تحقیقی مشابه بر روی برنج در سریلانکا نیز نتایج چنین حاصل شده است(7).
بررسیهای انجام شده بوسیله وزارت بهداشت در سال اول اجرای پروژه حاکی از آلودگیهای شدید منطقه به انواع سموم است که در برخی از مناطق میزان سم دیازینون در دانه برنج 1- 1.5 قسمت در میلیون بوده است و از سال دوم اجرای طرح ، میزان باقیمانده سموم به 05/0 قسمت در میلیون رسید که میزان 10 برابر کاهش یافته است.این میزان در سال سوم پروژه به 005/0کاهش یافت و در سال چهارم در مزارع تحت پوشش پروژه، به وسعت تقریبی 3-4 هکتار به صفر رسیده است (8). همچنین تفاوت معنیداری بین اجرای طرح و رعایت نظافت، بهداشت مزرعه و کاهش بیماریهای پوستی، تنفسی و گوارشی در بین افراد اجراکننده طرح با دیگر شالیکاران وجود دارد.
نتایج فوق حاکی از وجود همبستگی معنیداری بین اجرای طرح در منطقه و تحریک دیگر کشاورزان به شرکت در طرح و توسعه شیوه کشاورزبهکشاورز میباشد چنانچه گروه دوم نحوه آشنایی خود را از طریق کشاورزان گروه اول ذکرکردهاند و اثرات این شیوه بر میزان مصرف سموم شالیکاران در 2 گروه دیگر نیز مشاهده میشود.
با مصاحبههایی که با افراد گروهها صورتگرفتهاست، افزایش قیمت سموم شیمیایی و در نهایت حذف یارانه و فروش آزاد سموم در کاهش مصرف آنها بسیار تاثیرگذار خواهد بود بطوریکه گروههای دوم و سوم ، به دنبال راهی مناسب و مقرون به صرفه، جهت جایگزینی سموم شیمیایی هستند به همین علت 23% از این افراد در طی یک سال جاری بهطورکلی از مصرف سم خودداری کردهاند.
نتایج حاصل از آزمون همبستگی نشان داده است، همبستگی معنیداری بین اجرای طرح در منطقه و افزایش تولید و بهدنبال آن افزایش درآمد شالیکاران وجود دارد و برنج سالم و ارگانیک با تفاوت قیمتی، معادل 350-450 تومان در هر کیلوگرم بیشتر از دیگران برنجها به فروش میرسد که 38% شالیکاران در گروه اول بیش از 5/2 تن در هر هکتار نسبت به دو گروه دیگر برداشت داشتهاند . در این میان 2/23 % شالیکاران گروه دوم دارای تولیدی پایینتر از حد معمول هستند که با مصاحبه با این افراد مشخص گردید آنها بدون نظارت و آگاهی صحیح و عدمشرکت در کلاسها ، به حذف کامل سم پرداخته و هیچ مدیریت جایگزین مناسبی برای سموم درنظر نداشتهاند و حتی میزان عملکردشان از گروه سوم نیز به طور میانگین 100 کیلو در هر هکتار کمتر نیز میباشد و در نهایت این طرح باعث افزایش عملکرد محصول (تولید) در حدود300-400 کیلو در هکتار، افزایش درآمد کشاورزان از طریق ارائه محصول سالم به میزان 15 درصد ، کاهش میزان بذر مصرفی تا حدود 50 درصد می باشد. این نتایج نیز در فیلیپین و هند نیز با 40% افزایش تولید برنج توام بوده است(9).
در این پژوهش در هر دو گروه در بین روشها و فعالیتهای موجود در طرح FFS، شالیکاران بیش از 50 % گزینه و فعالیت کاشت دوخال و سهخال را که حاکی از تنککاری در شالیزار است را در زمین خود اجرا میکنند.در طی مصاحبه با افراد گروه اول و آمار بدست آمده مشخص شده که روش تنککاری و کاشت نشاهای کمتر ،به میزان زیادی نتیجه اثربخشی، هم در کاهش بیماری بلاست و هم آفات و نیز در مصرف بذر داشته به طوری که میزان تولید نشا را هم افزایش دادهاست و نتایج حاکی از آن است که رابطه معنیداری بین اجرای طرح و کاهش بیماری بلاست وجود دارد .
نتایج نشان میدهد که نه تنها همبستگی معنیداری بین کاهش میزان مصرف کودشیمیایی در قبل و بعد از آموزش در هر سه گروه وجود ندارد بلکه مبادرتی هم به تولید کودهای بیولوژیکی چون آزولا و کمپوست وجود ندارد.
در این پژوهش هیچگونه همبستگی بین اجرای طرح و اشتغالزایی، در زمینه تهیه و فروش بعضی محصولات ازقبیل: قارچخانگی، کود آزولا ، تولید و تکثیر ماهی، اردک وجود ندارد و فقط یک یا دو نفر به این هدف دست یافتهاند.
منابع
1- حیدری ،ح. ،"تجارب پروژه توانمندسازی شالیکاران در مدیریت کشتبومهای برنج استان مازندران "، 1385نشر برگ زیتون.
2- رضوانی ،ع- ایزدیار، م- فقیه ،ا. ،"راهنمای آفات،بیماریها و علفهایهرز برنج".1384 تهران،دفتر خدمات و تکنولوژی آموزشی (نشر آموزش کشاورزی).
3- حیدری ، حسین ، "راهنمای تسهیلگران برای اجرای مدرسه در مزرعه سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) "،1385، ،جلد اول ، نشر برگ زیتون.
4- هلموت. ف ، پیکالدیوید، ب. ترجمه ؛ رادنیا.حسین "آن سوی بهار خاموش" مدیریت تلفیقی آفات و ایمنی از مواد شیمیایی، 1379 ،سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، معاونت آموزش و تجهیز نیروی انسانی، نشر آموزش کشاورز .
5- Feder, G., Murgai, R., & Quizon, J. B. (2004). The acquisition and diffusion of knowledge: the case of pest management training in farmer field schools,Indonesia. Journal of Agricultural Economics,Vol 55.
6- Kenmore, P. (1996). Integrated pest management in rice.In G. Persley (Ed.), Biotechnology and integrated pest management. Wallingford, UK: CABI.
7- Plingali, pal. (1995).Impact of pesticide on farmer health and The Rice environment
8- http: // www .community ipm .org /concepts/ipmdev.html
9- http://www.elsevier.com/locate/worlddev. Tripp, R., Wijeratne, M., & Piyadasa, V. H. (2005).What should we expect from farmer field schools? A Sri Lanka case study. World Development, Vol 33.
1*- (مسوول مکاتبات): دانش آموخته کارشناسی ارشد مهندسی عمران و محیط زیست دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران.
2- دانشیار دانشکده محیط زیست و انرژی، واحد علوم و تحقیقات تهران، دانشگاه آزاد اسلامی،تهران ایران.
1- MSc in Civil and Environmental Engineering, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran.
2- Associate Professor, School of Environment and Energy, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.* (Corresponding Author)